Part 3

1.3K 182 7
                                    

چند دیقه ای از قراری که داشتن گذشته بود ولی جونگکوک هنوز نیومده بود

صدای دخترانه ای توجهش رو جلب کرد:
÷چی میل دارین آقا؟

لبخند مهربونی زد
×دوتا قهوه

دختر سفارش رو توی دفترش ثبت کرد و بعد از تعظیم کوتاهی میز رو ترک کرد

نگاهش رو به افرادی داد که هرکدوم دغدغه های کوچک و بزرگ خودشون رو داشتن
مثل دختر و پسری که دست تو دست هم میخندیدن یا پیرمردی که روی نیمکت نشسته بود و با مهربونی به گربه ها غذا میداد

صدای برخورد کلید هایی با میزه شیشه ای از افکارش دورش کرد و به سمت صدا برگشت
-ببخشید هیونگ خیلی وقته اومدی؟

هوسوک نگاهی به ساعت مچیش انداخت
×۱۰ دقیقه تاخیر داشتی
-تو راه جیمین هیونگ رو رسوندم

هوسوک سری تکون داد و شروع به صحبت کرد:
×کوک من با کیم صحبت کردم و گفت هروقت که تونستیم به کمپانی بریم تا قرارداد رو امضا کنی
-هیونگ خودت میدونی من هیچوقت دوست نداشتم کار هام رو به کمپانی ها بفروشم فکر کنم دلیلش رو هم قبلا بهت گفتم

با اومدن گارسون و گذاشتن سفارشات روی میز تشکری کردند
×ولی صبح قبول کردی

-خودت میدونی من تازه از خواب بیدار شده بودم و اصلا نفهمیدم تو چی گفتی

هوسوک دستی به موهاش کشید و با خونسردی گفت:

×کمپانی باعث میشه کار هات بیشتر دیده بشن و از همه مهمتر بابت نقاشی هات پول خوبی میده
کوک میدونی که منم نیاز به پول دارم حال مامان خوب نیست هزینه های عملش روز به روز داره بیشتر میشه

جونگکوک آهی کشید و لبخندی زد حداقل به خاطر هیونگشم شده باید این قرارداد رو امضا میکرد

-باشه هیونگ کِی وقت داری بریم برای امضای قرارداد؟

×فردا خوبه؟

پسر لبخند کمرنگی به عجله ی هیونگش زد و سرش رو تکون داد

⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️

[روز بعد]

÷بفرمایید داخل آقایون

با صدای منشی هردو تشکری کردند و با تقه ی آرومی وارد شدند

آقای کیم با خوشرویی ازشون استقبال کرد:

×خوش اومدین پسرا بنشینید

احترام کوتاهی گذاشتند و رو به روی مدیر نشستند

حالا هر سه در حال صحبت درباره قرارداد بودند جونگکوک با دقت به تمام قوانین گوش میداد تا چیزی از قلم نیوفته‌

مدیر برگه قرارداد رو روی میز جلوی جونگکوک گذاشت

÷قبل از هرچیز چند نکته مهم رو باید بهتون بازگو کنم از طرف کمپانی یک ویلا به مدت ۳ ماه در جزیره جیجو در اختیار شما قرار میگیره و شما باید از ۳ زاویه ی مختلف از فضای بیرون خونه به ما کار تحویل بدین

جونگکوک سری به معنای تفهیم تکون داد و بعد از بررسی برگه پایین برگه رو امضا زد

-فقط کِی باید کارم رو شروع کنم

÷تصمیم با خودتونه هرچی زودتر بهتر

پسر با مدیر دست داد و با لبخند گفت:

-ممنونم از فردا کارم رو شروع میکنم
÷خیلی هم عالی امشب آدرس رو براتون ارسال میکنم

✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️

⭕️نکته این پارت⭕️
هوسوک تو نمایشگاه و نقاشی و سهام و سود مقداری سهم داره بخاطر همین کمی اسرار داشت تا جونگکوک پیشنهاد کمپانی رو قبول کنه( البته اسرار هاش دلیل داشت خوندید دیگه )

✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️

از پارت ۳ به بعد تازه داستان اصلی شروع میشه
حمایت؟♡

✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️

Little Fox | روباه کوچولو (kookv)Where stories live. Discover now