پسر رو به اتاق جدیدش برد
پتو رو روش کشید و بوسه ای به پیشونیش زد
لامپ اتاق رو خاموش کرد و خواست از اتاق خارج بشه که صدای گریه های اروم پسر توجهش رو جلب کرد
با عجله به سمتش رفت و تند تند اشک هاش رو پاک کرد
-چیشده عزیزم میتونی به آپا بگی؟+م..من(هق)م..می..میترسم(فین)
جونگکوک نگاهی به مژه های مشکی و بلند پسر که خیس شده بودن انداخت و لبخندی به نوک بینی سرخ شده اش زد
بدون هیچ حرفی پسر رو براید استایل بلند کرد و راهیِ اتاق خودش شدتوله دست هاش رو دور گردن آپاش حلقه کرده بود و با کنجکاوی اجزای صورتش رو بررسی میکرد
-به چی انقدر با دقت زل زدی بچه؟
توله با خجالت سرش رو تو گردن آپاش قایم کرد و در حالی که لب هاش مماس با گردن جونگکوک بود زمزمه کرد:
+هیچ..هیچینفس عمیقی کشید و به آرومی پسر رو روی تخت گذاشت
لامپ اتاق رو خاموش کرد و برای اینکه پسر نترسه آباژور کنار تخت رو روشن کرد
کنار پسر دراز کشید و تار موی نارنجی رنگی که با لجبازی جلوی چشم های قشنگش رو گرفته بود کنار زد-میتونم یه سوال بپرسم
+اوهوم
-عام خب..چجوری بگم..هروقت که بخای میتونی تبدیل بشی؟
+ن..نه اولین باره که ت..تبدیل م..می..میشمدرحالی که با انگشت شصت گونه ی پنبه ای و خوش رنگ پسر رو نوازش میکرد و با تردید پرسید:
-خانوادت چی!
+م..من تنها عضو از خانوادمم ک..که زنده م..مو..موندمنگاهی به چشم های غمگین پسر انداخت
-اگه اذیتت میکنه میتونی بعدن بهم بگی هوم؟پسر سرش رو به چپ و راست تکون داد و ادامه داد:
+ی..یه باند خل..خلافکار که از وجود م..ما یعنی ه..هی..هیبرید ها خبر د..دارن ، ه..هیبرید هارو ز..زندانی میکنن و ب..به عنوان برده ج..جن..جنسی با ق..قیمت زیادی ب..به کشور های دیگه میفروشن ، پدر و مادرم ب..بخاطر من جونشون رو...با سُر خوردن اولین قطره اشک به پایین گریه اش شدت گرفت و نتونست حرف هاش رو ادامه بده
جونگکوک سر پسر رو به سینش فشرد و اروم زمزمه کرد:
-هیییششش آروم باش بیبی ، من اینجام تا ازت محافظت کنم هوم؟قول میدم نزارم دست هیچکدومشون بهت برسه
و بوسه ای روی موهای نرم و خوش بوش زدپسر که با حرف های جونگکوک آروم شده بود نفس راحتی کشید و به خواب رفت
پسر بزرگتر هم بدون اینکه توله رو از خودش جدا کنه پلک هاش سنگین شد..🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
میدونم که یکم دیر شد ولی واقعا انگیزه ای برای آپ کردن نداشتم💔
اگه پارت رو دوست داشتید با ووت و کامنت خوشحالم کنید(:♡🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
YOU ARE READING
Little Fox | روباه کوچولو (kookv)
Fanfictionخلاصه داستان: جونگکوک بخاطر قرار دادی که با کمپانی BJ بسته باید به جزیره جیجو بره و نقاشی هایی که بهش سفارش شده رو کامل کنه.. و حالا چی میشه که یه توله روباه رو تو حیاط خونش پیدا کنه؟ کاپل : کوکوی ژانر : هیبرید فلاف اسمات روزمره تایم های آپ روز مشخص...