𖦹 No. 18

59 19 29
                                    

اونروز بعد از دریافت داروهایی که به جونگین سفارش کرده بود، تموم مدت کنار تخت پسرک لرزونش نشست و از جا تکون نخورد. حتی فراموش کرده بود که اونشب باید به مهمونی مهمی میرفت ولی توی این شرایط، چه چیزی از جونمیون دوست داشتنیش مهمتر بود؟! قطعا هیچی.

نگاهی به ساعت کنار تخت انداخت و با دیدن عقربه ی کوچک که به طرف ۱۱ شب میرفت چشمهای خستش رو کمی مالوند و تب گیر رو برداشت تا دوباره تب جونمیون رو چک کنه.

خوشبختانه پسرکش به اون شدتی که تصور میکرد مریض نشده و بعد از مراقبتهای امروزش از بانی کوچولوش، تبش به شدت پایین اومده و حالا جونمیون راحت و بدون اینکه توی خواب اذیت باشه، در حال بازی با پسرای قصر هفت پادشاه بود.

ییشینگ دکمه ی روی تب گیر رو زد و سر فلزیش رو زیر بغل جونمیون قرار داد. با چشمهای خستش به لپهای نرم و تپل پسرکش خیره شد و با لبخند بزرگی که روی لبهاش نشسته بود، سمتش خم شد تا ببوستش. ییشینگ زیادی جونمیونش رو دوست داشت و حتی تصور اینکه پسرکش توی اون روز چقدر درد کشیده براش زجرآور بود.. کاش خودش مریض میشد ولی هیچ اتفاقی برای کوچولوی دوست داشتنیش نمیوفتاد..

با شنیدن صدای بوق تب گیر به سرعت بیرون کشیدش و به رقم روی صفحه نگاه انداخت. جونمیون قشنگش فقط نیم درجه تب داشت و این یعنی ییشینگ موفق شده بود.

با ذوق تب گیر رو انداخت اونور و سعی کرد تا خودشو کنترل کنه، وگرنه یوقت ممکن بود بپره روی فرشته کوچیکش و اونقدر محکم فشارش بده که جونمیوناش رو بیدار و بدخواب کنه.

- کوچولوی قشنگ ددی.. داری خوب میشی.. نمیدونی چقدر خوشحالم، همزمان عصبی و ناراحتم هستم ازین که باعث شدم اینجوری مریض بشی و درد بکشی. ددی رو ببخش باشه قشنگترینم؟ من.. من ممکنه اشتباهای زیادی انجام بدم، ممکنه گاهی وقتا ددیِ بدی برات باشم ولی اینو بدون، ددی هیچوقت دلش نمیخواد بهت آسیب بزنه، هیچوقت دلش نمیخواد ازش دور بشی و هیچوقت دوست نداره ناراحتی و دردتو ببینه.

یکی از دستهاش رو روی تخت جونمیون گذاشت و سرشو بهش تکیه داد. با دست دیگه انگشتهاش رو به ارومی میون ابریشم موهای پسرش کشید تا نوازشش کنه.

- جونمیونای من.. ددی خیلی دوستت داره. میدونی همین یه امروز که چشمای قشنگتو کمتر از همیشه دیدم چه عذابی کشیدم؟ ددی عاشق رنگ نگاهته، ددی عاشق شنیدن صدای قشنگ و شیرین زبونیاته، ددی عاشق شیطنتا و بازیگوشیاته. ددی عاشق همچیزته کوچولوی من. لطفا زودتر خوب شو. لطفا بیدار شو ددی رو ببخش شیرینم. لطفا بازم با تیله های مشکی براقت به ددی نگاه کن، تا ددی تموم دنیاشو به پات بریزه، کوچولوی خواستنیم..

●●●●●●●●●●

- ددی ددییی.. ددیییییی!!!

+ جانگ جونمیون!

Inside Of The ShadowsDonde viven las historias. Descúbrelo ahora