Part: 2

2.4K 138 5
                                    

#پارت ۲

یه پسر کیوت که سعی کرده با تتو ها و پیرسینگ ها و لباسای دارک و لشش خودشو بزرگ نشون بده جای من نشسته و داره با مسئول بار بحث میکنه سر اینکه مست نیست و میتونه نوشیدنی بیشتری بخوره
لپاش گل انداخته و چشماش از مستی زیاد خمار شده و جملاتش بهم ریخته و بی معنیه
رو به مسئول بار میگم
+مشکلی نیست براش نوشیدنی بیار
اوکی میدونم این کرم خودمه!
به پسرک مست نگاهی کردم و با شیطنت ۲ شات بوربن سفارش دادم
لیوان رو به پسرک دادم و باهم نوشیدیم
دیگه بیشتر ازین بخورم نمیتونم رانندگی کنم
ولی پسرک انگار از رو نمیره و ۲ شات دیگه بوربن سفارش میده
برای لیوان سوم سرشو میزاره روی میز و بیهوش میشه
ودف؟!!!!
خوب تو که میدونی نمیتونی زیاد بخوری چرا زیادروی میکنی بچه؟
چند بار تکونش میدم ولی مثل کسی که ۷ قرنه نخوابیده بیهوش شده
اینجا که نمیتونم ولش کنم
ادرس خونش رو هم که ندارم که براش تاکسی بگیرم
فاک داری باهام شوخی میکنی؟
چه غلطی بود کردم باید همون موقه میفرستادمش خونه
برای خودم دردسر اضافه درست کردم
یه دستم رو میزارم زیر زانو هاش و دست دیگم پشت بازوش و عین نوزاد بلندش کردم تا ماشین بردمش
روی صندلی نشوندمش و کمربندشو بستم
یه نگاه به صورت قرمزش که بر اثر الکل بود کردم
ادمو سگ بگیره جو نگیره!
پشت رول نشستم و سمت خونه رانندگی کردم
دوباره بغلش کردم و تا تختم بردمش
چرا این بچه انقد سبکه؟!
سوییشرتش رو درمیارم و به تیشرت بلند مشکیش نگاه میکنم
چون الکل خورده ممکنه گرمش بشه!
وقتی میخوای خودتو گول بزنی که نمیخوای بدنشو دید بزنی:
تیشرتش رو درمیارم و به بدن سفید و ظریفش نگاه میکنی
بدن خوش تراش و عضله ای
ولی نه جوری که یوقور و گنده باشع
فقط ورزیدست ولی کمر باریکی داره که خیلی جذابش کرده!
تتو های مشکیش تضاد خوبی با پوست سفیدش دارن و بدنشو جذاب کرده
ناخداگاه میچرخه به شکم میخوابه که چشمم به کبودی های پشت کمرش میوفته!
مشخصه که رد کمربنده اما چرا؟
کی اینجوری وحشیانه با کمربند به جون این بچه کیوت افتاده؟
ممکنه دام داشته باشه؟(دام:سلطه گر)
سرمو به طرفین تکون میدم تا از افکارم بیرون بیام
به هرحال به من ربطی نداره
روش پتو میندازم و به سمت حموم میرم تا با یک دوش اب سرد مستی رو از سرم بپرونم
فقط منم که تو مستی اصلا نمیتونم بخوابم ؟
خودمو خشک میکنم و تیشرت مشکی با شلوارک گشاد و راحت تنم میکنم
سمت تراس اتاقم میرم و به میله ها تکیه میدم و خودم رو یه نخ سیگار مهمون میکنم
به نور مهتاب که روی صورتش افتاده بود نگاه میکنم
چقد مظلوم و بامزه!
چشم از صورتش برمیدارم و به ماه نگاه میکنم و کامی از سیگارم میگیرم
کِی من این لعنتی رو ترک کنم خدا میدونه!
دستی رو روی مچ پام حس میکنم و با تعجب به پایین پام نگاه میکنم!
پسرک با بالاتنه لخت پایین پام زانو زده و سرشو رو پام گذاشته و از پایین نگام میکنه
ودف؟!
امشب چه چیزا که ندیدم
سیگارم رو از تراس پرت میکنم پایین و از بالا بهش نگاه میکنم
با تحکم میگم
+داری چه غلطی میکنی؟
سرشو به پام میماله و اروم و لوس میگه
_شما خیلی زیبایی...
همینو کم داشتم!
الان حوصله این مسخره بازیارو ندارم
بی توجه بهش پامو از زیر سرش درمیارم و به سمت تختم میرم
+انگار مستی از سرت پریده حالا هم تاکسی بگیر و گمشو خونت. اینجا مسافر خونه نیست!
چهار دست و پا به سمت تخت میاد و به منی که دراز کشیدم نگاه میکنه
_میشه امشبو اینجا بمونم؟بابام منو از خونه بیرون کرده..
جایی رو ندارم که برم...
و با چشمای گربه ی شرک بهم زل میزنه
+محض رضای فاک فقط بگیر بتمرگ
خوشحال میاد روی تخت و کنارم میخوابه که هیسی میکشه و سریع به شکم میخوابه
حدس میزنم برای کبودی های روی کمرش باشه
این کبودی ها ممکنه کار باباش باشه؟یا ممکنه دلیل بیرون انداخته شدنش از خونه باشه؟
بیخیال برام مهم نیست
پشتمو به موجود ریزه و کیوت میکنم و میخوابم
با حس خواب رفتن دستم و گرمای نفس روی گردنم از خواب بیدار میشم
چشمام رو باز میکنم و به موهای مشکی که روی کتفمه و توی گردنم نفس میکشه و دستی که منو بغل کرده نگاه میکنم
چند ثانیه طول میکشه تا موقعیت رو تحلیل کنم
ودففف؟؟؟؟؟!
از جام بلند میشم و جسم کوچولوی پسر با کمر روی تخت میاد و اخ بلندی روانه اسمون میکنه
اروم چشمایی که بر اثر درد کمرش نم دار شده رو باز میکنه و بهم نگاه میکنه
انگار اونم شکه شده
به اطراف اتاق نگاه میکنه و با ترس و صدایی لرزون میگه
_م..من اینجا چیکار میکنم؟چجوری اومدم اینجا؟شما کی هستی؟چرا لختم؟
ازین که منو جمع خطاب کرده خوشم اومد
به خودم اومدم و از روی تخت بلند شدم
اخمی روی صورتم نشوندم و با لحنی محکم گفتم
+واقعا یادت نمیاد دیشب عین چی مست کردی و من مجبور شدم چون بیهوش بودی بیارمت خونم؟نگم که دیشب هم انگار از وضعیتت راضی بودی!
پسرک پتو رو بالاتر میگیره تا بالاتنه ی لختش رو از چشم دختر تامبوی جذاب روبروش دور نگه داره
_ م..ن خیلی معذرت میخوام من از دیشب چیزی یادم نمیاد...
______________
ووت و کامنت یادتون نره😔
کاری نکنین شرط اپ بزارم😔🚬

My babies |BDSM|Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora