Part: 14

1.7K 127 61
                                    

#پارت ۱۴

(از زبان اهورا)
با حس کوفتگی بدنم از خواب بیدار میشم
روی تخت کسی نیست
یک یاد داشت کوچیک کنار بالشتم پیدا میکنم
| صبخیر جوجه تا هروقت میخوای استراحت کن من تا شب برمیگردم تیام و متین میان بهت سر میزنن برای ناهار ، توی یخچال هم خوراکی و غذا هست
کار داشتی بهم زنگ بزن شمارمو تو گوشیت سیو کردم
از خونه هم بیرون نرو|
اصا ساعت چنده ؟
از جام بلند میشم که درد. ریزی تو سوراخم حس میکنم
ای خدا ساشا بگم چیکارت کنه هیجوقت تو عمرم ۴ بار پشت هم ارضا نشده بودم
اونم فقط از عقب!
سمت حموم میرم واقعا به یه حموم حسابی نیاز دارم
تاحالا عسن ادم به خونه دقت نکردم امروز میتونم به اندازه کافی فوضولی کنم
وان رو پر از اب گرم میکنم و دراز میکشم
یه توپک صورتی کنار وانه
+این چه سمیه؟
پلاستیک دورش رو باز میکنم
+چه بوی خوبی میده!
میبرمش توی اب که شروع میکنه اب شدن و پخش کردن رنگ صورتی توی اب

+ودف؟

تو حموم کنار وان بود پس حتما استفادش همینجوریه دیگ؟
(بچم سادس چقد)
بیخیال سرم رو لبه ی وان تکیه میدم
این چند روز چقد سریع و عجیب گذشت!
مست کردم
به کراشم اعتراف کردم
با داداشم دعوا کردم
با پارتنر داداشم آشنا شدم
قرارداد BDSM با کراشم بستم
تنبیه و تشویق شدم
و هیجانی ترین کارای جنسی عمرم رو دیشب انجام دادم!
عالیه
کارایی که ۱۹ سال نکردم رو توی ۳ روز انجام دادم
با پاشیده شدن یهویی اب تو صورتم هول از حالت دراز کشیده به نشسته تغیر میکنم
بعد از سرفه زدن و وپاک کردن اب از رو صورتم به دور و بر نگاه میکنم

_چته جن دیدی؟

+متیننننننننننننننننننننننننننننننننن!

پرو پرو لبه ولن نشسته و نگام میکنه

+اینجا چه گوهی میخوری؟

با خنده دوباره اب رو بدنم میپاچه

_مامیت گف واسه ناهار بیایم

با شنیدن اسم مامی خجالت خاصی توم بوجود اومد

_خب حالا خجالت نکش منم یه ددی دارم که اگه تا ۵ دیقه دیگه نریم پایین از گشنگی بجای غذا من و تورو به عنوان ناهار میخوره

+باشه برو بیرون منم میام

از حموم بیرون میره
منم بعد از دوش سریعی که گرفتم بیرون میرم و لباس میپوشم
درحال خشک کردن موهام بودم که تیام در رو با ضرب باز میکنه و میاد داخل

+ودففففف چیشدهههههه!؟

با تعجب بهم نگاه میکنه

=فک نکنم ساشا ازینکه بدونه فحش دادی خوشحال بشه!

اینبار من با تعجب بهش نگاه میکنم
میزنه زیر خنده و حوله رو از دستم میگیره

=باشه نترس من بهش نمیگم اتفاقا من ازون عمو باحالام که قراره تمام پیچوندنات و خراب کاریات با من باشه

My babies |BDSM|Where stories live. Discover now