Part: 6

2K 108 10
                                    

#پارت۶

+حتا فکرشم نکن بیشتر بخوری! همین الان تاکسی میگیری و میری خونه!
از نگاه مظلومش در اومد و بلند شد
با کمی عصبانیت و غد بازی‌گفت
_ من هرچقد بخوام مینوشم و به تو هم هیچ ربطی نداره
نیشخندی زدم و دستی تو موهام کشیدم
+اینجا کلاب منه و منم هرموقه که بخوام ، هرکی که بخوام رو ازینجا بیرون میکنم! ما اینجا پرستار بچه نداریم که بغلت کنه و ببرت خونه پس همین حالا برو خونه
_من بچه نیستم و خودم برای خودم تصمیم میگیرم
به چشمای تخسش نگاه کردم
بیخیال گفتم
+هرجور خودت میدونی ولی اگه ازین مست تر شدی و تو خیابون خفتت کردن به من مربوط نیست!
پشتمو بهش کردم و از کلاب رغتم بیرون
بچه پروی تخس!
میگه بچه نیست اما رفتارش شبی پسربچه های ۵ سالس که بزور میخواد شکلات بخوره
سوار ماشینم میشم و استارت میزنم
اومدم حرکت کنم که دیدم تلو تلو خوران از در کلاب داره میاد بیرون
فاککککککک  بهت پسره ی تخس
میرم سمتش و شیشه رو میدم پایین
+سوارشو بچه
بدون توجه به حرفم با راهش ادامه داد
البته راه که نه الکی داش خطای کج و موج فرضی رو دنبال میکرد
+با توام!
بازم ریکشنی نشون نداد
کلافه از ماشین پیاده شدم و تو ۱ حرکت انداختمش رو کولم
نگاهای خیره روی خودمو حس میکردم
اما خب اونا نمیدونن من ادم به تخم‌ی هستم
با مشتای کوچولوش اروم پشت کمرم میزنه
_ولم کن میخوام برم پیش اون تامبوی خوشگله
هَن؟
منو میگه؟
روی صندلی عقب درازش میکنم و پشت رول میشینم و حرکت میکنم
+خونتون کجاس ؟
بدون توجه به حرفم گفت
_ماشینت بوی اونو میده، تیز و خنک
مطمعنم نمیدونه اینارو داره به من میگه
ینی ازم خوشش میاد؟
اما من از گرایشش مطمعن نیستم!
اینبار با تحکم و دستوری گفتم
+گوشیتو بده به من
گوشیشو از جیبش درمیاره و با اثر انگشت بازش میکنه و بهم میده
توی مخاطبینش اسم بابا رو میبینم
بهش زنگ میزنم که با چند بوق جواب میده
تا اومدم صحبت کنم داد زد
~پسره ی خیره سر تا الان کدوم قبرستونی بودی؟همونحا بمون من خونه رات نمیدم هرزه ی خیابونی شدی شبیه برادر همجنس بازت!جرعت داری بیا خونه قلم پاتو میشکونم
و قطع کرد
حس میکنم بالای سرم علامت تعجبه
این دیگه چیبود؟به اینم میگن پدر؟مرتیکه الاغ!
خب انگار چاره ای ندارم
چه گیری کردما
به سمت خونه رانندگی میکنم
نزدیک خونه میرسم که گوشیم زنگ میخوره
متینه!
+الو؟
_ا..الو خانم...همین الاننن میتونین بیاین خونه ددی؟
با صدای لرزون گفت
+چیشده متین اروم باش!تیام چیزیش شده؟
_نهه خا..نم برادرم گم شده منو هم بلاک کرده نگرانشم...
+باشه اروم باش تو راهم
عجب شبی شد!
به خونه تیام میرسم
از ماشین پیاده شدم که یهو یاد اهورا افتادم
فاک الان چه غلطی بکنم؟
در ماشین رو باز کردم که دیدم مثل گربه تو خودش جمع شده و خوابیده
چند بار تکونش میدم که بیدار نمیشه
به اجبار بغلش میکنم و به سمت در میرم
پاهاشو دورم حلقه میکنه و سرشو تو گردنم میزاره که نفسای داغش به گردنم میخوره
خدا لعنتت کنه به شرفم قسم که نمیزارم یک بار دیگه لب به مشروب بخوره
شانس اوردی مستی واگرنه همینجا بفاکت میدادم!
با زور کلیدو از جیبم درمیارم و وارد خونه میشم
متین و تو بغل تیام میبینم که داره گریه میکنه و تیامی که سر گربشو نوازش میکنه
+سلام
چشماشون رو به من چرخید
جفتشون با تعجب به پسری که بغلمه نگاه میکنن
میرم سمت مبل و درازش میکنم که متین با جیغی که میکشه ازجام میپرم
=این که برادر منه!!!!!!!
من و تیام باهم همزمان گفتیم
+چی!!!
متین با نگرانی اهورارو صدا میکنه
=من نمیدونستیم شما برادرمو میشناسین خانم!
+منم نمیدونستم این بچه پرو برادر توعه!تو کلاب مست کرده بود که...
با تعجب نگام کردن
نمیدونم قضیه چند شب پیشو بهشون بگم یا نه
شاید اهورا نخواد بدونن؟
+خیلی مست بود و تو کلاب من بیهوش شد و منم میخواستم ببرمش خونه من همونجا که نمیتونستم ولش کنم نه؟
متین که خیالش از سالم بدون برادرش راحت شد رفت یه لیوان اب بخوره
اما تیامی که با لبخند کوچیک و چشمای ریز شده نگام میکنه
با لبخند مضحکی میگم
+چیه؟ادم ندیدی؟
_خوشت اومده ازش؟
با تعجب بهش نگاه میکنم
+چی؟من؟خوشم اومده؟ ازین بچه پرو؟نه!!!
کمی به سمتم میاد
_شاید متین ندونه اما من نگاها و رفتاراتو میشناسم! از کی تاحالا ادمای مستو میاری خونت؟قبلا که بادیگاردا با بزور سوار تاکسی میکردنشون
از کی تاحالا دلت واسه ادمای مست سوخته؟برو خودتو سیا کن ساشا
+فاک بهت که منو میشناسی!
متین دوباره پیشمون برمیگرده و بالا سر اهورا وایمیسته
یهو محکم میزنه زیر گوشش که اهورا با ضرب بیدار میشه
من و تیام متعجب بهم نگاه میکنیم
_کیتن اروم باش ددی کی بودی تو؟چه محکم زدی!یارو گرخید
متین با عصبانیت به اهورا نگاه میکنه و به تیام میگه
=داداشم فقط با کتک حالیش میشه چیمیگم!
رو به اهورای گیج که من و ساشا رو با تعجب نگاه میکنه میگه
=توی عوضی کدوم گوری بودی؟میدونی چقد نگران شدم؟چرا منو بلاک کردی؟نمیگی دلم هزار راه میره؟
متین مثل مامانا بالا سر اهورا وایساده بود و غر میزد
اهورا با تعجب صورت قرمز شدشو ماساژ میداد که وسط حرفاش پرید
_من اینحا چه غلطی میکنم؟تو چرا اینجایی؟
اینبار من روبه اهورا میگم
+اینجا خونه ی تیامه ، من تورو از کلاب اوردم اینجا
اهورا با گیجی به تیام و متین نگاه میکنه
=احمق تیام ددیمه!
اهورا که انگار تازه ویندوزش بالا اومده باشه با خجالت سرجاش میشینه و لباساش و موهاش شلختشو مرتب میکنه
پس متین برادر همجنس باز اهوراست که پدرش گفته بود
حالا همه چی روشن شد!
متین گفت تیام ددیمه پس اهورا راجب روابط اس ام میدونه
+شما خانوادگی انقد کیوتین؟
متین و اهورا بهم نگاه میکنن و سرخ میشن
اینبار تیام حرف میزنه
_متین معرفی نمیکنی؟
=اون ببخشید فراموش کردم، اهورا برادرم که ۱ سال ازم بزرگ تره
_انگار جدیدا بزرگا از کوچیکا کتک میخورن نه؟
+تیام اذیتشون نکن
رو به اهورا میگم
+تو که انگار حالت خوبه پس من میرم شما پیش تیام بمونین
بلند میشم و به سمت در میرم
اهورا بلند میشه و سمتم میاد
_ام..خب ببخشید بهت زحمت دادم..
بیخیال جواب دادم
+دیگه تا این حد ننوش که برادرتم نگران کنی!
و دوباره سمت در رفتم
_اممم...خب میشه شما هم اینجا بمونی؟
با تعجب سمتش برمیگردم
+چرا اونوقت؟
سرش پایین بود و با انگشتاش بازی میکرد
چشماشو بست و یباره داد زد
_ازتون خوشم میاد!
تیام و متین به معنای واقعی پراشون فر خورد و به من نگاه کردن
ودف؟
چند بار دهنمو باز کردم که حرف بزنم ولی چیزی به ذهنم نیومد
تیام که هول شدنمو دید بلند شد و گفت
_خب انگار عروسی دعوتیم متین پاشو شیرینی بیار
متین گیج به تیام نگاه کرد
+پس برای همین انقد به کلاب میومدی و تا حد قش کردن مشروب میخوردی؟که جلب توجه کنی؟
بهش نزدیک میشم
دست و پاشو گم میکنه
_امم..نهه...ینی اره
و سرشو بیشتر تو سینش فرو برد
خنده ای کردم
کلید ماشینو از جیبم دراوردم و بهش دادم
+تو ماشین بشین تا بیام
گیج بهم نگاه کرد
+برو دیگ!
با چشم کوتاهی از خونه خارج شد
تیام با قر داد میزد
+رفیقم بالاخره از سینگلی دراومددددد
متین رو به من گفت
=مراقبش باشین
لبخندش بهم فهموند که با کارم مشکلی نداره
با خداحافظی کوتاهی از خونه خارج شدم
اهورا رو دیدم که گیج به ماشین های توی پارکینگ نگاه میکنه
اروم از پشت نزدیکش میشم
دم گوشیش یهو داد میزنم پخ
یهو از جا میپره و جیغ میکشه
دیگه نتونستم خندمو کنترل کنم
این پسر خیلی بامزس!
سوییچو ازش میگیرم و سمت ماشینم میرم
و در سمت شاگرد رو باز میکنم و با سر بهش اشاره میکنم
سوار میشه و درو براش میبندم و پشت رول میشینم
۲۰ دقیقه بعد به خونه من میرسیم
ماشین رو توی پارکینگ پارک میکنم
و پیاده میشم
میبینم که هنوز پیاده نشده
درو براش باز میکنم
+علاقه خاصی به بغل داری؟میخپای اینبارم مثل دفه قبل بغلت کنم ببرمت؟
با خجالت سریع از ماشین پیاده شد و سمت اسانسور رفت
از کیوتیش لبخندی میزنم و باهم سوار اسانسور میشیم
چند دقیقه وقت دارم که اذیتش کنم
با اومدن افکار پلیدم به مغزم لبخندی میزنم
نزدیکش میشم که کمی عقب میره و به در اسانسور میچسبه
یک دستمو کنار سرش به در تکیه میدم و با دست دیگم چونشو میگیرم
صورتشون میارم بالا
نگاه خیرش روی لبامه
اروم صورتمو نزدیکش میکنم که چشماشو میبنده
نیشخندی به افکارش میزنم و اروم و جوری که نفسام با لباش برخورد کنه میگم
+تا قرارداد امضا نکنی کاری باهات نمیکنم بیبی بوی!
همون لحظه در اسانسور باز میشه و اهورا به پشت روی رمین میوفته
چیه انتظار داشتین قبل افتادن بگیرمش و براتون یه لحظه کی درامایی رو به رقم بزنم؟
نه!
ما ازین رمانتیک بازیا بلد نیستیم
من و جوجه اردک کوچولوی پشت سرم وارد خونه میشیم
برق هارو روشن میکنم
+از خودت پذیرایی کن و راحت باش میرم لباسامو عوض کنم
بدون اینکه منتظر جوابش باشم ازش دور میشم

My babies |BDSM|Onde histórias criam vida. Descubra agora