#پارت۸
وارد اتاقم میشم و درو میبندم
فاکککککککککککککککککک این چه گوهی بود خوردممممممم
رو زمین میشینم و موهامو میکشم
ادمو سگ بگیره جو نگیره رو از رو من ساختن
خب بیشعور عوضی گاو!
این چه کاری بود کردی؟
پسره رو کلا ۲ بار اونم در تخمی ترین شرایط ممکن دیدی بعد الان بعد اعترافش اوردیش خونه؟
کی انقد بی شخصیت شدی؟ مگه ۱۵ سالته؟؟؟؟؟
اوکی نفس عمیققققق
دممممممم
بازدمممممم
من ارومم!
خب الان چه گوهی بخورم؟قرارداد ببرم؟بشینم باهاش چایی بخورم؟
اصا چرا شب باید خونه من میومد؟ پیش متین و تیام میموند دیگه
تف تو این زندگی
بعد کلی کل کل کردن با خودم یه تیشرت لانگ و شلوارک گشاد پوشیدم و رفتم پایین
خیلی اروم نشسته رو مبل و گوشه ناخونشو میکنه+چرا از خودت پذیرایی نکردی؟
با صدام به خودش اومد و نگام کرد
_چیزی میل ندارم ممنون..
روبروش میشینم و سیگاری روی لبم میزارم
با چشمم به فندک روی میز اشاره کردم
چند ثانیه به فندک و من نگاه کرد
ازجاش بلند شد
فندک رو گرفت و جلوی سیگار روشن کرد
کامی از سیگارم گرفتم تا روشن شد
دودش رو توی صورت کیوتش بیرون دادم
با خباثت گفتم+من منظورم این بود فندک رو بهم بده
_اممم..خب ببخشید من بد متوجه شدم..
و سریع برگشت و سرجاش نشست
+گرایشت چیه؟
_بایسکشوال
+منظورم گرایش BDSM بود
با خجالت سرشو انداخت پایین
+جوری وانمود نکن که مثلا نمیدونی BDSM چیه وقتی داداشت ددی داره و تو اینو میدونی!
_اممم..خب لیتل برت
+چه لیتل دارکی!
خنده ریزی کرد
+خب میریم سر اصل مطلب، من ساشا ام ۲۰ سالمه ،بایسکشوالم گرایش BDSM هم میس مامی اونر
_امم خوشبختم
برق شادی توی چشماش برام جالب بود
کمی به جلو خم شدم+من از رابطه های وانیلا خوشم نمیاد، اگه میخوای با من باشی ما باهم قرارداد امضا میکنیم و طبق علایقمون پیش میریم تا زمان پایان قرارداد،اگه دوست داشتیم میتونیم قرارداد رو تمدید کنیم
تا پایان حرفم داشت با دقت گوش میداد
+متوجه شدی؟
_بله
+باکره ای؟
با سوالم شکه نگام کرد
_اممم..بله..
+خوبه! پس من برم یه لیوان قهوه برات درست کنم و قرارداد رو بیارم
سیگارم رو توی جاسیگاری روی میز خاموش میکنم و به سمت اشپزخونه میرم
....
با ۲ لیوان قهوه با کوکی و شکلات و قرارداد به سمتش میرم
تشکر زیرلبی میگه
+اصلا برای خوندن قرارداد عجله نکن! هرچیزی رو که متوجه نشدی ازم بپرس و با دقت جواب بده، اگه مشکلی هم داشتی بگو که اصلاحش کنیم
به مبل تکیه میدم و جرعه ای از قهوم رو مینوشم
از زبان اهورا:
هر دفه که پامو تو این خونه گذاشتم اتفاقات عجیبی افتاد
و الان هم...
من جلوی کراشم نشستم
بهش اعتراف کردم
باهاش قهوه مینوشم
و قرارداد BDSM رو دارم میخونم!
خب من علایق زیادی دارم
YOU ARE READING
My babies |BDSM|
Historical FictionMy babies |اگه میدونستین زجه هاتون چقدر برام زیباست انقدر فریاد میزدین که لال بشین| بهمون عشق بورز ما بدون تو هیچیم مامی! 🔞تقریبا همه ی پارت های این بوک دارای صحنه های جنسی و خشونت امیزه🔞 ساشا خسته از روتین حوصله سربر و مسخرشه که یک لیتل کیوت وارد...