Part: 15

2K 121 44
                                    

پارت:۱۵
یک هفته از اخرین بازی من و ساشا گذشته
این یک هفته بخاطر قرارداد های بزرگی که با سرمایه دارای خارجی بسته برای ساخت شعبه های کلاب توی کشور های مختلف انقدر سرش شلوغه که بزور میاد خونه
حتی وقتی خونست هم همش سرش توی ورقه ها و لب تابه
نصف شب که دیگه از خستگی درحال مرگه باهم تلوزیون میبینیم و بعدش هرکس تو اتاق خودش می‌خوابه
اگه یادش نندازم غذا هم نمیخوره
چه برسه به باشگاه و خوش گذروندن
من هم سعی میکنم زیاد توی دست و پا نباشم که کار رو براش سخت تر نکنم
دیروز رفتم خونه تا ببینم بابام زندس یا نه
مگه میشه پدر انقدر از بچش بیزار باشه؟
بعد دعوا،دوباره برگشتم خونه ساشا
هیجوقت درک نکردم چرا انقدر بابام از من نفرت داره!
مگه من چه کار بدی کردم که باعث شده انقدر نسبت به من تنفر داشته باشه...
فقط چون رفتارام یکم بچگونس؟
پیرسینگ و تتو دوست دارم؟
و از دخترای تامبوی و مامی خوشم میاد...؟
حالا هم رو تخت دراز کشیدم و با گوشیم ور میرم
حقیقتا دلم براش تنگ شده..
ساعت ۱۱ شبه نمیخواد بیاد ؟
ینی بهش زنگ بزنم اشکال نداره؟
از دیشب ازش خبری ندارم
صبح خواب بودم وقتی رفت
نه بهم زنگ زده نه بهش زنگ زدم
نکنه منتظره بهش زنگ بزنم؟
نه اونقدرام بیکار نیست
هست؟
این چند وقت بهم زیاد توجه نکرده منم دل دارم خب!
اگه زنگ بزنم شاید اشکالی نداشته باشه یکم لوس کنم خودمو؟
اگه زنگ نزنم از بیکاری میمیرم
نمیگه این چه لیتلیه که از دیشبه ازم خبر نداره؟
احتمالا تیام گزارش کارامو بهش داده
وای خدا دارم رد میدم
نه من بهش زنگ نمیزنم!غرورم مهم تره
.....
(۱۰ دقیقه بعد)
بوق..
بوق..

_جانم؟

+امم..الو سلام

_چیشده توله؟

نمیدونم چرا استرس گرفتم

+هیچی..فقط میخواستم بدونم کِی میاین

_نیم ساعت دیگه خونم چیزی نمیخوای برات بگیرم ؟

+نوپ

_باشه جوجه پس فعلا

+فعلا..

_راستی جوجه رنگای مورد علاقت چیان؟

+ام..خب مشکی ،صورتی،سفید

_اکی

و گوشی رو قطع کرد
نباید زنگ میزدم ؟انگار سرش شلوغ بود
شاید باید یکم به خودم برسم؟
بلند میشم و سمت کمدای اتاقم میرم
هنوز به اینهمه عروسک و وسایل اس ام عادت نکردم!
دلم یه شیطونی میخواد
میخوام باهام بازی کنه
نیشخندی به افکارم میزنم و بعد از اماده شدن عکسی از خودم میگیرم
و ارسال
ینی چه واکنشی نشون میده؟

و گوشی رو قطع کرد نباید زنگ میزدم ؟انگار سرش شلوغ بودشاید باید یکم به خودم برسم؟بلند میشم و سمت کمدای اتاقم میرمهنوز به اینهمه عروسک و وسایل اس ام عادت نکردم!دلم یه شیطونی میخواد میخوام باهام بازی کنهنیشخندی به افکارم میزنم و بعد از اماده شدن عکسی...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
My babies |BDSM|Where stories live. Discover now