"آخرین نُت خداحافظی"از اولینها گفتم، اولین قرص آبی که روی پوست رقصید تا درد رها بشه، اولین لبخند بیهویتی که بدون تو روی لبهای بیبوسهام شکل گرفت اولینها و اولینها....
باید از آخرینها هم بگم، آخرینباری که بهم لبخند زدی و نگاهت، نگاه عاشق به معشوق بود. آخرینباری که لبهات روی لبهام نشستن و بوسهی خداحافظی رو بهم هدیه دادن. آخرینباری که دستهای نوازشگرت نوازشم کردن و من نمیدونستم آخرینباره چون من توی رویایِ شیشهای آبی رنگت زندگی میکردم، بوسه که شکست رویای شیشهای من هم شکست. قدمهات که به قصد ترک کردنم برداشته شدن تکتک شیشههای شکستهی اون رویای آبی روی قلبم رقصیدن و من چیزی نبودم جز قلبی خونین و آغوشی شکسته.
.
.نفس عمیقی کشید و سرانگشتهاش روی زخم دستش قرار گرفتن. نوازشهای سطحی رو به دست خودش هدیه داد و همچنان به مسیر رفتن جونگکوک خیره بود.
" مگه برای همین نجنگیدی؟ پس چرا داری درد میکشی؟"
مردمکهای بیفروغش رو از در گرفت و با لبخند کوتاهی پلکهاش رو روی هم قرار داد.
صدای تیک در خون شد توی رگهاش و با خیال برگشتن جونگکوک تند پلک باز کرد و چشمهاش با شوق عجیبی سمت در چرخیدن. با دیدن شخص ایستاده توی چهارچوب در شوق رقصیده توی نگاهش به گل نشست و نا امیدی اگر شکل داشت قطعا به شکل تهیونگ در میاومد.
_ دستت خونی شده، داری چیکار میکنی با خودت؟
با صدای نگران دختر انحنای لبهاش به پوزخندی بالا کشیده شد.
_ نگرانمی؟
_ نباشم ؟
_ اون نبود، به خون روی دستم نگاه کرد و طوری که انگار چیزی نباشه همهچیز رو پشت سر گذاشت.نگاه دختر رنگ تیرهای به خودش گرفت و کنار تهیونگ روی زمین نشست. دست یخزدهی پسر رو بین انگشتهای ظریفش گرفت و و با دست دیگه به نرمی گونهی پسر رو نوازش داد.
_ تهیونگ، برای رفتن جونگکوک از خونه ناراحتی؟
_ نه، چرت نگو.
با لحن تندی گفت و با بیرون کشیدن دستش از دست دختر به نرمی پلکهاش رو روی هم گذاشت. لارا خودش رو جلوتر کشید و با لحن ملایمی گفت:
_ ته، خونه چیزی نیست جز فضای خالیِ بینِ دوتا شونه، که وقتی تو بدترین حالتِ خودتی، تنگ بغلت میکنه. تو خونهی جونگکوک رو دوسال پیش ازش گرفتی.تهیونگ بهتر از هرکسی میدونست آغوشش خونه خطاب میشد و عطر تنش اکسیژن. خاکستری آبی رو ترک کرده بود تا توی خاکستر ملالآور غرق بشه و پشت نگاهی که آبی نبود ولی حسش به اقیانوس شبیه بود مثل والی تنها برای مرگ پیشقدم بشه.
_ میدونی چی عجیبه؟ من جونگکوک رو ترک کردم، تلاش کردم فراموشش کنم و موفق هم شدم، دنبال کسی شبیه جونگکوک نگشتم چون میدونستم جونگکوک قرار نیست تکرار بشه تلاش کردم عاشق بشم و الان کنار سوکیونگم.
YOU ARE READING
𓏲࣪ ִֶָ𝐌𝐨𝐨𝐧 𝐒𝐭𝐨𝐧𝐞𓂃
Romance𓏲࣪ ִֶָ𝐌𝐨𝐨𝐧 𝐒𝐭𝐨𝐧𝐞𓂃 "کنسرت بزرگترین بوی بند جهان با اجرای شش نفره اعضا در سئول به پایان رسید. اعضا برای تور بزرگ خود در آمریکا آماده میشوند، همچین گفته میشود همگی از جواب دادن به سوالات درمورد کیم تهیونگ طفره میروند. با گذشت دوسال هنوز...