ووت دهید 🍷
.
.صدای آب باعث شد گیج و هول شده از خواب بپره و دنبال تهیونگ، بگرده...
با چشمهای نیمه باز از دیدن ساعت که هنوزم زود بود، پتویی که دور پاش پیچیده شده رو با خستگی و خوابآلودگی باز کرد و چند ثانیه برای لود شدن اطلاعاتش کافی بود که با چشمهای نیمه باز از تخت پایین بیاد و بره سمت سرویس اتاقشون...بدون اینکه توجهی به حضور برهنه همسرش بکنه، سمت دستشویی رفت و مثانه پرش رو تخلیه کرد و با خاروندن موهاش، بعد از تموم شدن کارش، دکمهی سیفون رو زد و کمی عقبتر اومد و با درآوردن شلوارکش اون رو تو سبد رخت چرک، که پر شده بود، انداخت و همونجور با نگاه نصفه نیمه به آلفای خشک شدهاش زیر دوش، نزدیک شد و با حلقه کردن دستش دور کمر لاغر مردنیش، سرشو گذاشت رو شونهاش رو چشماشو بست.
تهیونگ که از شوک نمیتونست خارج بشه، به طور خودکار دستش رو که تازه داخلش شامپو ریخته بود به موهای خیسش مالید و بعد همون رو گذاشت روی موهای جونگکوک که بهم تنیده شده بودن...
_ صبحت بخیر عزیزم.
جونگکوک وقتی جریان آب گرم روی پوستش سرازیر شد با خوابی که دوباره سراغش میاومد، چند ثانیه بیحرکت موند اما برای کاری که بخاطرش تا اینجا اومده بود، آغوش پر محبت همسرش رو رها کرد و پلکهای سنگینش رو به زور باز نگه داشت و به چهره جذاب و اعصاب خورد کن تهیونگ، چشم دوخت.
_ بیا قبل اینکه بری سر کارت، با هم بخوابیم!
تهیونگ با احساس حمله قلبی، دستشو رو قلبش گذاشت و با نگاه درشت شده به همسر افسونگرش خیره موند و با چکیدن مایع شفاف شامپو روی پیشونیش و بعدم سر خوردنش به طرف چشمش، با آخی پلکشو بست که جونگکوک با چرخوندن مردمکاش، سر آلفای خنگولش رو برد زیر آب و چشمشو شست.
_ یکم عوضی باش و بذار فوشایی که میخوری، حلالت باشه!
تهیونگ به سختی چشم کور شدهش رو باز کرد و سرشو از زیر دوش بیرون آورد تا نفس بکشه و از طرفی، ببینه چه بلایی سر همسرش اومده!
_ بخوابیم؟ الان یعنی منظورت همونه؟ یا خواب؟ هنوز خوابت میاد؟
جونگکوک دستاش رو سمت موهای تهیونگ برد و دوباره شامپو رو برداشت و مقداری کف سرش ریخت و خودش مشغول شستنش شد، اون احمق باعث میشد یه روزی سکته بکنه و حتی زودتر از اون چروک بشه...
_ خیلی اعصابمو خورد میکنی! ولی ازت میگذرم! و آره، منظورم همونه که از واژه سکس میاد! و کلمات دیگهای هم تو این زمینه هست که میشه ازش استفاده کرد، فاک، گ....
تهیونگ با گذاشتن دستش رو دهن اون بچهی بیپروا و بیادب، جلوی حرف زدنش رو گرفت و با بدنی که نمیدونست اینقدر بیجنبهاس، منتظر شسته شدن موهاش موند و از طرفی چشماش بیحیا و بدون خجالت روی تن بینقص و رنگ پریدهی همسرش به گردنش در اومده بود.
YOU ARE READING
Strong Hold |Vkook|
Romanceتهیونگ آلفای دست و پا چلفتیه که فکر نمیکرد تو یکی از روزهای عادی زندگیش تو شیفت بیمارستان، جفتش رو ملاقات کنه؛ اونم نه هر ملاقات عادی، اون امگا باردار بود!! حالا دست تقدیر چطوری اونها رو بهم میرسونه؟ جونگکوک زیباش بهش روی خوش نشون میده؟ Taekook Sm...