Part 7

2.8K 362 60
                                    

قبل از خوندن پارت ووت فراموش نشه ♡


اون رو با ضرب به دیوار چسبوند و وحشیانه لب هاش رو به دندون گرفت که ناله بیصدای جونگکوک توی دهنش خفه شد ...دستش رو به سمت زیپ شلوار جونگکوک برد.
متعجب از کار تهیونگ تمام زورش رو جمع کرد و با قدرت اون رو به سمت مخالف هل داد که نتیجش دور شدن تهیونگ و شکیده شدن لب هاش میان دندون های تهیونگ شد... با حرص به سمتش قدم برداشت و سیلی توی گوشش زد.
نمیتونست... هرچقدر هم میخواست مثل هرزه ها رفتار کنه بازم نمیتونست، اون هرزه نبود و تهیونگ حق نداشت باهاش اینجوری رفتار کنه.

نیشخندی روی لب هاش نشست... اون پسر جرعت پیدا کرده بود که حالا اینجوری توی روش میایستاد.
به سمتش قدم برداشت و به چهرش خیره شد، هنوز هم با تخسی توی چشم هاش زل زده بود.
توی یک لحظه موهاش رو به چنگ گرفت و با شتاب اون رو روی زمین کوبید و روش خیمه زد.

از برخورد سرش با زمین اشک توی چشم هاش جمع شده بود ولی حالا اصلا وقت تسلیم شدن در برابر اون کیم عوضی نبود، خواست حرفی بزنه که صدای اون به گوش رسید:

_هرزه‌هام جرعت پیدا کرد.

سرش رو نزدیک تر اورد و توی صورت جونگکوک غرید:

_ولی خودم ادبشون میکنم.

لحظه بعد بود که مشت تهیونگ روی گونه های نرم جونگکوک فرود امد... از درد فریادی زد و دستش رو روی صورتش قرار داد که دوباره مورد اصابت ضربه های تهیونگ قرار گرفت... نمیتونست بیشتر از این بزاره کتک بخوره پس از اونجای که تهیونگ روش قرار داشت با ضرب زانو هاش رو بالا اورد که به خصوصی ترین جای تهیونگ برخورد کرد.
با دیدن چهره شکه شده تهیونگ سریع اون رو به عقب هل داد و دستش رو روی خون بینیش گذاشت.

تهیونگ نفسش رو حبس کرده بود و به جونگکوک نگاه می‌کرد... اون لعنتی واقعا درد داشت.

نیشخندی روی لب های جونگکوک نشست و به سمت تهیونگ خیز برداشت، از موقعیت استفاده کرد و مشتی توی صورت تهیونگ کوبوند که اون رو به خودش اورد.

هیس دردمندی کشید و تکخندی زد... اون موش کوچولو!
خواست به سمتش هجوم ببره که صدای زنگ تلفنش یه صدا در امد، بی توجه به اون بلند شد و سمت جونگکوک رفت که صدای زنگ بلند تر شد.
کلافه گوشی رو از جیبش خارج کرد با دیدید اسم شخصی که باهاش تماس گرفته عصبی دادی زد و به جونگکوک نگاه کرد:

_هرزه عوضی... بلاخره میدونم باهات چیکار کنم.

بعد از گفتن حرفش، عصبی به سمت در قدم برداشت و با جواب دادن گوشی از اتاق خارج شد.
لبخند غمگینی زد و روی زمین نشست... دستش رو روی صورتش کشید که با خون روی دست هاش مواجه شد.
تهیونگ اون رو هرزه خطاب میکرد اما... جونگکوک اگر هم هرزه باشه، فقط و فقط هرزگیه تهیونگ رو میکرد.
این فقط، بخش کوچیکی از حماقت های جونگکوک میتونست باشه..

𝗔𝗹𝗶𝗲𝗻 [ 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞 ]Where stories live. Discover now