20

1.6K 359 186
                                    

بکهیون آماده روی مبل تک‌نفره نشسته بود و به جونگین که با حالت بامزه‌ای روی پارکتا با لیمو بازی می‌کرد نگاه میکرد.

"جیش نداری؟"

توله‌سگ خواب‌آلود بیحال دراز کشیده بود و اجازه میداد جونگین سر و گوشاش و نوازش کنه.

"نه... نمیشه بیای؛ بکهیونی گفت اول میریم لباسای توشل بتریم بعدا میریم تاب‌سواری"

بکهیون با لبخند به مکالمه‌ی یک‌طرفه‌ی پسر بچه با لیمو گوش میداد و از درون ضعف میکرد.

"اونجا هاپوها رو راه نمیدن چون همش اینجوری اینجوری بلند صدا میدی"

جونگین کوتاه مکث کرد و بعد دهن کوچیکش و باز کرد تا ادای لیمو رو دربیاره.

"هاپ هاپ!"

حرفایی که چند دقیقه‌ی قبل بکهیون بهش زده بود تا جونگین و از بردن سگ کوچولو همراهش منصرف کنه رو، موبه‌مو تکرار کرد و صدای خنده بکهیون باعث شد سرش و به سمتش بچرخونه و متعجب نگاهش کنه.

"اون زبون شیرین تو رو باید فقط درسته خورد نی‌نی!"

بکهیون بی‌طاقت به سمت جونگین رفت و با باز کردن دستاش ازش خواست تا توی بغلش بره.

یه تیشرت مشکی با لوگوی کوچیک روی سینه‌ و یه شلوار فسقلی چند جیب تن جونگین کرده بود و باکت مشکیش رو هم روی سرش گذاشته بود.

اینبار روی زمین نشست و بینی جونگین و بوسید.

"تونستی لیمو رو راضی کنی که خونه بمونه؟"

جونگین سرش و تکون داد و زیرلب چیزی گفت که بکهیون متوجه نشد.

"چی میگی عزیزدلم؟"

بکهیون مثل پسر توی بغلش پچ‌پچ کرد و گوشش و به سمت لبای سرخش خم کرد.

"من دیدم..."

جونگین هنوز داشت آروم صبحت میکرد و مدام تلاش میکرد تا بیشتر توی سینه‌ی بکهیون فرو بره.

بکهیون از حالتش خندید و به لیمو که حالا داشت به سمت اتاق‌خواب جونگین میرفت توجهی نکرد.

"پسرک من چی دیده؟"

جونگین بالاخره سرش و بلند کرد و بکهیون گونه‌‌ی تپلش و لمس کرد.

"بکهیونی و آپا رو"

بکهیون بی‌خبر منتظر ادامه‌ی جمله‌ی جونگین موند و ابروهاش و بالا فرستاد.

"بوس بوس"

جونگین خجالت‌زده حرفش و ادامه داد و انگشت کوچولوش و اول روی لبای خودش و بعد روی لبای بکهیون گذاشت.

صدای قهقهه‌ی بکهیون بالا رفت و جونگین و محکم به خودش چسبوند.

"کِی دیدی؟"

ᥫ᭡Tag You're ItWhere stories live. Discover now