2. Godfather

116 26 49
                                    

پلی لیست چپترارو توی چنل میزاریم اگه دوست داشتین همزمان با آهنگ بخونینش 🩵

°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°

- All i am is a man, i want the world in my hands

همونطور که با آهنگ زمزمه میکرد، دکمه اتومات پنجره ماشین رو زد. عاشق هوای بهاری کالیفرنیا بود.

-I hate the beach,But I stand in California with my toes in the sand.

همونطور ک دست راستش روی فرمون بود دست چپش‌ رو گذاشت لبه در ماشین.باد ملایم و خنکی از بین موهاش رد شد. این هوارو دوست داشت.کارش رو.زندگیش رو. آمریکا رو دوست داشت.

-Touch my neck and I'll touch yours
You in those little high waisted shorts, oh

" (خنده)...لویییییی...نکنن...گردنمو نبوسس..(خنده)...قلقلکم میادد..."

همیشه این تیکه آهنگ لویی رو  یاد اون میانداخت. ولی سال ها بود فقط در همین حد ازش یاد میکرد. خیلی وقت بود که فقط یه خاطره کوتاه برای لویی بود. خاطره ی کوتاهی که موقع رفتن از لندن دفنش کرده بود. صدای آهنگ رو بیشتر کرد و خودش هم با صدای بلندتری باهاش همخوانی کرد.

- One love, two mouths. One love, one house
No shirt, no blouse .Just us, you find out
Nothing that I wouldn't wanna tell you about, no

همونطور که از اتوبان وارد خیابون های مرکز شهر میشد از جلوی بار مورد علاقه دوست احمقش رد شد. نیشخند زدو نوک انگشتاشو با ریتم آهنگ روی فرمون میزد. قطعا اگه میتونست محل تولدش رو انتخاب کنه ، انتخابش آمریکا بود.

کی میتونست اینجارو دوست نداشته باشه اصلا؟
هواش.... ساحلش.... دختراش... پسراش.... گی بارهاش... استریت بارهاش.... بیزینسش ... همه چیش خوب بود.

ولی تنها چیزی که اخیرا لویی رو کلافه کرده بود قطعا وضع شرکتش نبود کیتن هایی بود که توماس واسش می فرستاد.

هرهفته واسه اینکه لویی دیگه بکیرش نگیرتش دختر و پسر های آموزش دیده و زیبارو برای لویی میفرستاد بلکه راضی شه توی شرکتش سرمایه گذاری کنه اما  همشون از نظر لویی تکراری بودن...با اینکه خیلی زیبا و مطیع بودن اما خسته کننده بودن. همشون هم بازه ی سنی ۲۷ تا ۳۰ سال و این هم جیزی بود که اخیرا لویی خیلی باهاش اوکی نبود و حتی نمیدونست چرا . اون شاید فتیش ها و کینک های مختلفی داشت یا زیادی کنجکاو بود ولی هیچ وقت به سن پایین ها علاقه خاصی نداشت یا پدوفیل نبود اما واقعا دلیل این بی میلی رو نمیفهمید.

به چهارراه که رسید با دیدن چراغ قرمز ترمز کرد و صدای ضبطو کمتر کرد. بی هوا نگاش ب اون طرف خیابون افتاد. از بالای عینکش چنتا دختر نوجوون که دامن های خیلی کوتاه تنشون بود رو دید زد که گوشیش زنگ خورد....

-Liam Fucking payne is calling

چشماشو واسه گوشیش چرخوند.لیام همیشه بد موقع زنگ می زد واسه همینه اسمشو فاکینگ پین سیو کرده بود.

Daddy Tommo (L.S)Where stories live. Discover now