این پارت (قسمتای خوبش البته) تقدیم میشود به لیلی توت فرنگی🍓
نفس هاش به حالت عادی برگشته بود، اما هنوز چشماش رو بسته بود و سرشو به صندلی ماشینش تکیه داده بود.آخرین باری که اینطوری پنیک اتک داشت ۵ سال پیش بود. باید هرچه سریعتر به جرج زنگ میزد.
هر لحظه ای که میگذشت بیشتر به این نتیجه میرسید که لیام راست میگفت . اون بچه دردسره..دردسر!
باصدای تق تق محکمی که به شیشه ماشینش خورد از جاش پرید.
- جاستینن؟؟؟ ودهل سکته کردم !
قفل درهارو باز کرد و جاستین صندلی بغلش نشست.
- تو اینجا چیکار میکنی؟ مگه نگفته بودم خونه رو اوکی کنی و مطمئن شی در اتاق اون لعنتی بسته باشه وقتی برمیگردیم خونه؟؟
لویی عصبی بود. نمیدونست چرا اما عصبی بود. هیچکدوم از اتفاقای امروز جوری نبود که برنامه ریزی کرده بود. نتونسته بود اوضاع رو کنترل کنه و این عصبیش میکرد. البته اگه واقعا دلیلش این باشه و اون پسره فرفری نباشه.
~ چرا چرا...
(چرا چرا نه نه چرا چرا😂)
~ اما مجبور شدم هرچه سریعتر بیام پیشتون باید اون پسر و ببریم خونه.
- وات؟ اون هنوز حالش کامل خوب نیست و من یه آدم مریض دیگه توی خونم لازم ندارم جاستین!
صداش و یکم بالا برد، اما جاستین گوشیش رو داد دست لویی و لویی با دیدن عکس خودش که هری رو بغل کرده بود و داشت میرفت تو بیمارستان چشماش گرد شد.
" لویی تاملینسون امروز درحالی که این پسر رو توی بغل داشت وارد بیمارستان رویال لندن شده . مالک شرکت تاملینسون کمپانی چه نسبتی با این پسر بچه داره؟ یا بهتر بپرسیم با اون پسر بچه چیکار کرده؟"
- ودف...چیکار کردم زندگیشو نجات دادم! لعنتیا کم مونده از شاشیدن منم عکس بگیرین! من ازین the sun شکایت میکنم بسه هرچقدر شر و ور نوشتن راجبم!
~ آره اتفاقا منم اومدم اینو بگم بهتون ولی همونطور که دیدین قراره پاپاراتزیای بیشتری بیان اینجا و نه شما و نه اون پسر امنیت ندارین پس...
- هری..اسمش هری عه.
لویی با اخم اما با حالت آرومتری گفت.
~ اوه بله هری...بهتره بریم خونه و از دکتر هادسون بخوایم بیاد تا تحت نظر ایشون باشن .
لویی کلافه هوفی کشید.
- باشه ...میرم صحبت کنم با دکترش.ماشین آوردی تو؟
~ نه لویی من میرم با دکترش صحبت میکنم و کارای ترخیصش و انجام میدم تو فقط هرچه سریعتر اون پس...هری رو بردار و برو خونه.
YOU ARE READING
Daddy Tommo (L.S)
Fanfiction+مطمئنی لو..؟ صدای لیام بود که از اون طرف تلفن میومد. -اره لی مطمئنم میخوام همه چیو خودم بهش یاد بدم. همه چیز رو. +حتى سک....؟ -اون اولین چیزیه که بهش یاد می دم...
