8. Daddy & Icecream

88 21 24
                                    

با شنیدن حرف لویی چشماش رو بار کرد و باعث شد لویی بقیه حرفاش یادش بره.

" لعنتی مگه سبز ازین قشنگ تر هم میشه؟؟"

- و ... اوپس...

+ ه...های

لویی سریع خودش رو جمع کرد و با دیدن هری ای که سرش رو تکیه داده به صندلی و کج شده و با اون چشمای قشنگش لویی رو نگاه میکنه ، ناخداگاه لبخند زد.

- پس درست حدس زدم خواب نبودی.

اشک توی چشم های هری جمع شد‌.

+ دلم... دلم نمیخواد...من

هری تو جاش تکون خورد و تکیه شو یکم از صندلی گرفت و باعث شد لویی با نگرانی نگاش کنه.

+ نمیدونم...چی باید صداتون کنم.‌‌‌‌..

- دوست داری چی صدام کنی هری؟ هرچی دوست داشتی صدام کن

هری چند ثانیه فکر کرد و با به یاد آوردن اسم اون مرد بهش نگاه کرد.

+ دلم نمیخواست به کابوس واقعیت برگردم ل...آقای تاملینسون..

- من اینجام هری کابوس تموم شده من اینجام.

تو چشمای سبز پسر نگاه کرد و لبخند کوچیکی زد. تاحالا فامیلیش رو با این لحن لطیف از کسی نشنیده بود. البته جز تروی... انگار یچیزی تو دلش آروم شد، یچیزی مثل حس امنیت؟حس ازبین رفتن یکم از دلتنگی؟ یا یه حس آرامش و کنجکاوی بخاطر اون پسر ؟ نمیدونست این چه حسی بود که قلب لویی رو آروم کرده بود. فقط میدونست دوست داره هری دوباره صداش کنه. شاید بعد مدت ها بازم فامیلیش رو دوست داشت.

هری سرشو آروم تکون داد و گوشه لبش یکم بالا رفت. شاید از بودن لویی خوشحال بود ولی هنوزم لویی کسی بود که ولش کرده بود. هنوزم فرقی با پدر و مادر واقعیش نداشت.

+ ممن...ممنونم

به چشمای آبی اون پسر نگاه کرد. انگار رنگ آبی چشمای لویی اون ترس سیاهی که قلبش رو دربرگرفته بود رو پاک کرده بود. انگار کلماتش لرزش نفس های هری رو ازبین برده بود. انگار اشک هایی که توی چشماش جمع شده بودن دیگه از لویی خجالت میکشیدن.

برخلاف لویی، هری اون حس رو میشناخت...امنیت.

" یعنی لویی به هرکی نگاه میکنه و باهاش حرف میزنه اون هم اینطوری حس امنیت میکنه؟ خوش بحال خانوادش"

" یعنی خانواده اش چندنفرن؟ خونش کجاست؟ شغلش چیه؟"

" یعنی منم...منم خانوادشم؟ "

هری همونطور که افکارش رو یکی یکی کنار میزد با کنجکاوی به تک تک جزئیات صورت لویی خیره شده بود.

ته ریشش نرم بنظر میرسیدن، انعکاس نور توی چشم های آبیش قشنگ بود ، خط های خیلی کوچیکی وقتی یکم لبخند زده بود کنار چشم هاش ظاهر شده بودن. بود.با شنیدن نیک نیمی که لویی بهش داده بود ابروهاش بالا رفت.

Daddy Tommo (L.S)Where stories live. Discover now