part 12

183 20 5
                                    

از جایی که علامت 🔞 رو میبینید تا جایی که دوباره میبینیدش پارت اسماته. اگر دوست ندارید نخونید🤍

hyunjin pov:

چشم های هان حتی یه لحظه هم از رو من برداشته نمیشد. از وقتی سونگمین رفته بود جو خونه کاملا سنگین و سرد شده بود

_گشنتون نیست؟ چون من دارم از گشنگی میمیرم
☆خواب بودید پیتزا سفارش دادم. دو دقیقه وایسید میرسه

صدای زنگ در هممون رو متوجه میکنه که پیتزا رسیده

+من میگیرم

سمت در میرم تا از پیک پیتزا ها رو بگیرم.قبل از اینکه برگردم موضوع بحث بین جیسونگ و فلیکس توجهم رو جلب میکنه.پشت ستون قایم میشم تا صحبتشون رو بشنوم

☆لیکس مطمئنی بین تو و هیونجین چیزی نیست؟
_یااا.تو و سونگمین امروز چتون شده؟ این چه سوال مسخره ایه؟
☆مسخره؟ رفتاراتون رو از بیرون نمیبینید بفهمید.عملا عین کاپلا رفتار میکنید
_مسخره نباش هان.اون هیونجینه من فلیکسم.تو یه وجه تشابه پیدا کن من بگم اصلا باشه تو راست میگی
☆بالاخرع عشق از همینجاها شروع میشه دیگه

حرف های هان درست بودن.واقعا شبیه کاپلا رفتار میکردیم ولی اگر فلیکس اینو نمیدید پس شاید باید براش واضح ترش میکردم؟

+هان چندتا پیتزا سفارش دادی؟ سه نفر آدم چقدر قراره بخورن؟
☆بهتر از گوهه که جنابعالی هر ثانیه شبانه روز میل میفرمایید
+محض رضای خدا دو دقیقه نرین بهم.چه بدی ای در حقت کردم آخه
☆دوست صمیمیم رو بر زدی اونم دقیقا بعد از اینکه تا لب گور بردیش
+خوبه نخوردمش
☆کی میدونه.من از شب هایی که پیش هم بودید خبر ندارم

خنده تخسی رو به فلیکس میکنم که باعث میشه سرخی صورتش از حرف هان با سرخی صروتش از عصبانیت تلفیق بشه

_غذاتون رو بخورید جا این حرفا
+من سیرم
_از دیشب که پیش من بودی هیچی نخوردی.باید یه چیزی بخوری چطوری زنده میمونی
☆شایدم غذاشو همون دیشب خورده
_هان بسه

خب حداقل چان داشت شرایط رو برام راحت تر میکرد.اگر فلیکس قرار بود خودش رو بزنه به اون راه پس منم مسیر رو عوض میکنم

_راستی هان. سونگمین گفت مینهو بهت پیشنهاد کار داد. از کی شروع می....
☆هیچوقت. من همینطوریش شغل تمام وقت دارم
_چی؟ شغل تمام وقت؟
☆کل زندگیم تویی فعلا. وقت این کارا رو ندارم

فلیکس عصبانی چشماش رو چرخوند و پیتزا تو دستش رو محکم رو پاکت پیتزا انداخت.حقیقتا عصبانیتش زیادی کیوت بود و نمیتونستم نخندم

_تو چرا میخندی؟
+همینطوری به یه چیزی داشتم فکر میکردم

دوباره چشماش رو چرخوند و رو به هان کرد

_هان همین الان میری و باهاش قرارداد میبندی.فکر نمیکنم گیتاریست بودنت هم به مدل بودنت آسیبی بزنه.جرئت نکن کلمه ای حرف بزنی فقط همین الان جلو خودم بهش زنگ بزن
☆ولی...
_زنگ میزنی یا خودم گوشیتو بگیرم؟
☆باشه بابا

I hate loving youKde žijí příběhy. Začni objevovat