part 17

156 19 21
                                    


candella pov:

مدت زیادی نگذشته که تمام آثار ممکن از جنایت هیونجین توسط من و کارن و هونگ جی و اطلاعات زندگی تهیونگ توسط بلک ریدر و تیانا محو شد

دیدن قتل واقعا حالم رو خوب میکرد اونم وقتی اینطوری باشه ولی دیدن هیونجین انقدر عصبی....هممون میدونستیم چیز خوبی در انتظارمون نیست.شک داشتم تیانا هم موفق بشه آرومش کنه ولی شاید فلیکس میتونست

کندلا:تموم شد.چک نهاییشم تموم شد.بریم بالا؟
&مطمئن نیستم بخوام هیونجین رو ببینم...
هونگ جی:تیانا گفت مینهو و هان بالان.هیونجینم که پشت خط داشت با فلیکس حرف میزد فکر نکنم بالا باشه. احتمالا رفته پیش فلیکس

کارن آهی از سر خیال راحتی میکشه و باهم بالا میریم

مینهو داشت با پسر ریز جثه ای که بغلش بود با تمام توان لاس میزد و نقطه به نقطه بدنش رو لمس میکرد. با دیدن ما چشم غره ای رفت ولی کارشو ادامه داد

اون پسره باید هان باشه نه؟

×کارتون تموم شد؟
☆مینی اینا کین؟

پسر با لحن لوس ولی دلنشینی پرسید.اون دوتا واقعا بهم میومدن.خیلیم میومدن

×دوستای منن بیبی.برای ایونت اومدن چند وقت اینجا میمونن

کندلا:برادرتون نیومدن بالا؟
×من خبر ندارم.تیانا فکر کنم کارتون داره ولی
&دو دقیقه بیرون بمونید من اول میرم تو
هونگ جی:به چه مناسبت؟
&حرف خصوصی.دو دقیقه نیاید تو نمیمیرید که

جر و بحث نه چندان موفقشون با وارد شدن فلیکس از در اتاق نصفه موند.
جدا وجود اون دوتا کوچولو تو خونه زیادی استرس آور بود.
بهش که فکر کنیم این دوتا برادر زیادی عاشقن.تمام اتفاقاتی که داریم پشت سر میزاریم به خاطر فلیکس و جیسونگه و خودشون روحشونم خبر نداره چه اتفاقاتی داره دور و برشون میوفته

_هیون...هیونجین کجاست...

به قیافش نمیخورد خسته باشه ولی به محض اینکه شروع به حرف زدن کرد نفس های بریده بریدش واضح بود. قیافش خیلی نرمال بود برای اینهمه نفس نفس زدن

☆لیکس چی شده؟ همه چیز اوکیه؟
_فقط بگید...بگید هیون کجاست همین...

صدای در پشت همه رو متوجه کرد کسی از اتاق بیرون اومده. اون تیانا بود. البته که تیانا بود.فقط تیانا و بلک ریدر تو اتاق بودن و بلک ریدر پاشو از اتاق بیرون نمیزاره

#آروم باش فلیکس. چیزی شده؟
_خواهش میکنم.....فقط یکی بگه هیونجین....کجاست...

بعد از چند ثانیه ای که گذشته بود تازه ترس فلیکس معلوم شده بود.چیزی که انگار جیسونگ از نگاه اولش فهمیده بود و براش آب قند آورده بود که البته دست نخورده مونده بود

I hate loving youWhere stories live. Discover now