part 16

191 18 35
                                    

karen pov:

واقعا تقلا های اون مرتیکه عوضی داشت روانیم میکرد. به هر زحمتی بود برمیگردیم خونه هیونجین

هونگ جی:باید اول بپرسیم میتونیم بریم بالا یا نه.اگر فلیکس هنوز بالا باشه....
تهیونگ:فلیکس ها؟

پوزخند مسخره ای میزنه که باعث میشه دیگه نتونم جلو خودم رو بگیرم و محکم تو شکمش بزنم تا چند لحظه ای خفه شه

هونگ جی:تو میشناسیش نه؟ الان حرف بزنی از هیونجین برات تحفیف میگیرم.خب؟
تهیونگ:هه.اونقدرم بچه نیس....

حرفش با مشت دوباره من نصفه میمونه.

&اگر بچه نبودی الان حرف میزدی.هیونجین چی شد هونگ جی؟؟؟؟؟
هونگ جی:برنمیداره
&عالیه.به مینهو زنگ بزن

×چیه؟
هونگ جی:مینهو؟ چرا رئیس تلفنشو برنمیداره
×چی بگم والا....سخت مشغول لاس زدنه
هونگ جی:فلیکس بالاست؟؟؟
×فکر کردی هیونجین میزاره بره خونه الان؟ تازه گیرش آورده

عالیه.الآن یه احمق رو پیشمون داریم که نمیدونیم باهاش چیکار کنیم

هونگ جی:گوشی رو بده بهش.کار واجبه

+چی شده؟
هونگ جی:رئیس یکی پیشمونه که خوشحال میشی ببینیش.قاتل ایزابل

تهیونگ با شنیدن حرف هونگ جی یخ زد.فکرشم نمیکرد بدونیم با ایزابل چی کار کرده

تهیونگ:شما....شما...کی هستید...
+به به.دلم واسه آدمای احمق تنگ شده بود.به نگهبان خونه بگید بهتون میگه کجا ببریدش. خودمم الان میام

hyunjin pov:

+مینهو.فلیکس رو ببر پائین خودتم برو پیش دوست پسر عزیزت. حس میکنم از دوریش داری جون میدی
_وایسا چیییییی؟؟؟؟؟؟

شت یادم رفته بود هنوز نمیدونه...

_هیونجین تو الاننن داری به من میگیییییییی؟؟؟؟؟؟؟ اصلا هیون احمقه هیونگ تو چرا بهم هیچی نگفتیییییی. اصلا شما دوتا هیچی هان چراااا هیچیی بهم نگفتتتتت
×لیکس دو دقیقه آرومم باش بابا.یه روزم نشده هنوز.مطمئنم هان میخواست همه چی رو....
_الان وقت این حرفا نیستتتت. پاشو بریم پائین باید همه چی رو برام تعریف کنیددددد

ذوق اون کوچولو زیادی قشنگ بود. انقدر که دلم میخواست هر لحظه بپرم و لپ های پف کرده از خوشحالیش رو بخورم و اون چشم هایی که توش برق ذوق بود رو غرق بوسه کنم

به محض خارج شدن مینهو و فلیکس به سرعت خودمو به زیرزمینی میرسونم که تقریبا هیچکس نمیدونست حتی وجود داره

writter pov:

تهیونگ در حالی که تمام تنش کبود و زخم بود و نمیتونست حتی درست نفس بکشه با قیافه جدی و ترسناک هیونجین رو به رو میشه
باید خیلی بدشانس باشی که این سایدش رو مخصوص خودت کنی و تهیونگ از این بدشانس تر نمیتونست باشه

I hate loving youWhere stories live. Discover now