Part 10: White fox!

246 90 115
                                    

پارت ده: روباه سفید!

جیمین با لذت به پسری که همراه بقیه‌ی برادرهاش در حال اجرای نمایش برای امپراطور بود خیره شده و هرازچندگاهی از شرابش می‌خورد.

شاهزاده داخل لباس های رزمی بی نهایت جذاب به نظر می‌رسید و جیمین هر لحظه بیشتر محو نگاه کردن بهش میشد.

تمام مقامات بلندپایه در جشن حضور داشتن و شاهزاده‌ی ارشد به بهترین شکل ممکن مقابلشون خودنمایی میکرد.

از پچ پچ های مردم به خوبی میفهمید مطمئن هستن که شاهزاده‌ی ارشد برای مقام ولیعهدی انتخاب میشه و دیدن چهره‌ی ناراضی پادشاه لبخند به لبش می‌نشوند.

بعد از اتمام نمایش گروهی از گیسنگ ها برای رقص به صحنه اومدن و بعد از اجرا و خروجشون مساحت دایره مانندی برای مبارزه‌ی نمایشی شاهزاده خالی شد.

این بار فقط جونگکوک و رقیبش، که نقاب مشکی رنگی به چهره داشت وارد صحنه‌ شدن.

دو پسر با ملایمت شمشیر هاشون رو به رقص در می‌آوردن و به محض برخوردشون عقب نشینی میکردن با این وجود زیاد طول نکشید که مبارزه‌ی پسر نقاب دار رنگ و بوی واقعی تری به خودش بگیره.

درست زمانی که همه فکر میکردن نمایش تموم شده و جونگکوک با لبخند در حال تعظیم کردن به پدرش بود پسر به سمتش حمله ور شد که جیمین ناخودآگاه ایستاد و با فریاد پسر کوچکتر رو صدا زد.

جونگکوک به محض چرخیدن به سمتش متوجه شد چیزی درست نیست و خودش رو از مسیر شمشیر اون مرد نقاب دار کنار کشید.

تابی به شمشیر داخل دستش داد و به محض اینکه پسر نقاب دار بهش حمله کرد باهاش درگیر شد.

جیمین اخم‌هاش رو توی هم کشید و کمتر از یک ثانیه آینده رو مقابلش دید. وقتی مطمئن شد مرد مهاجم نمیتونه به پسر آسیبی بزنه به پادشاه نگاه کرد.

مرد با تعجب به پسرش که حالا واقعا در حال جنگیدن بود نگاه میکرد.

جیمین میفهمید...

اون تعجب واقعی بود.

جین نفرستاده بودش...

نگاهش رو بین جمعیت چرخوند.

به سادگی میتونست مقصر رو بشناسه.

میتونست نگاه هاشون رو بخونه و بفهمه این حمله رو کدومشون تدارک دیده.

با این وجود هیچکدوم از وزرا و افراد پادشاه به نظر مطلع نمیرسیدن.

نگاهش از وزیر جونگ، روی ملکه نشست که با دیدن نگاه زن خشکش زد.

کار ملکه بود...

به خوبی میدونست چرا زن حاضر شده دست به چنین کاری بزنه ولی چرا تا این حد پیش رفته بود؟

𝐂𝐞𝐥𝐚𝐝𝐨𝐧 𝐉𝐚𝐝𝐞 | 𝐉𝐢𝐤𝐨𝐨𝐤Where stories live. Discover now