با لبخند عميقي توي سرما و برفي كه ريز ريز ميباريد دست تو جيبم كرده بودم و به زوج جواني زل زده بودم كه كالسكه دو قلوهاشون رو حمل ميكردن.
با لبخند به خنده ها و نگاه هاي خوشبخت و عاشقونه شون نگاه ميكردم كه عجيب منو ياد شهرزاد و آرتان مينداختن..
كي ميدونه؟شايد خودشون باشن..
با ذوق خنديدم.
يه دفعه دستاي سردي روي چشمام قرار گرفت.
از سرديش لرزيدم محكم دستشو از روي چشمام كشيدم و كج خلق گفتم:اااه چته؟خيلي زود اومدي همچينم ميكني؟
و برگشتم سمتش.
خنديد و گفت:چيه خانوم؟از شيوه ورودم خوشت نيومد؟
با غيض گفتم:اصلا..
سرتاپامو نگاه كرد و متعجب گفت:لباس فقط همينا رو پوشيدي؟
-نه..يه تعدادش نامرئيه تو نميبيني..
+هرهر هر هر..دختر تو يخ نزدي؟داره برف مياداا..
با ذوق گفتم:اخ هوا خيلي هم خوبه..اصلا سرما حس نميكنم..
+نچ نچ نچ..تو اخرش از اين سرمايي كه حس نميكني ميميري..
خنديدم و به اون زوج نگاهي شيرين انداختم.
چشماشو باريك كرد و گفت:اونا رو ميشناسي؟
به همون زوج اشاره كرد.
-نه..تو مگه ميشناسي؟
+پس چرا مثل قاتلا زل زده بودي بهشون؟چيه؟پولدارن؟
بلند زدم زير خنده و گفتم:عين قاتلا؟؟
خنديد و گفت:خدايي يه جوري نگاهشون ميكردي كه انگار نقشه اي تو سرت داري..يالا..اعتراف كن..
خنديدم و گفتم:شبيه ارتان و شهرزاد نيستن؟اونا هم ارتين و اتنا؟
لباشو جمع كرد.
سريع گفتم:فكرشو بكن..عين اين فيلمهاي خارجي ..هرچي بنويسي به واقعيت تبديل بشه و يه گوشه اي از دنيا اتفاق بيوفته..
لبخند خبيثي زد.
-زهرمار.چرا اينجوري لبخند ميزني؟
خنديد و گفت:داشتم فك كردم كه نكنه واقعا نوشته هات واقعي بشه؟
خبيث گفتم:اره..خيلي بهش فك كن..
دستمو گرفت و گفت:بيا از من بنويس..تو رو خداا..
خنديدم و گفتم:برو رد كارت..تو نوشتن نداري؟البته بدم نيستااا..اسم رمانو ميذارم دختري كه ترشيد..
و بلند خنديدم.
با غيض زد تو بازوم و جيغ زد:درد..
هولم داد و گفت:راه بيوفت ببينم..
راه افتادم.
با خشم در حاليكه داشت با من حرف ميزد يه دفعه نزديك بود بخوره به يه پسره.
پسره سريع خودشو كج كرد و گفت:ببخشيد
و رد شد.
با چشماي گرد رفتن پسره رو نگاه كرد.
-چيه فيلم ايراني؟داري فك ميكني يه جزوه دستت كم بود كه بخوري بهش و عشق اغاز شه؟
ذوق زده نگام كرد و چشماش برق زد و سر تكون داد.
خنديدم و گفتم:يعني..پووف..ديگه گذشت اون زمان كه ادم با جزوه عاشق ميشد..
+بله..الان با فراموشي عاشق ميشن..
-هوي به شهرزاد من تيكه نندازااا..
+خدايي اين چه كاري بود كردي؟از نظر من عشقش بايد يكي ديگه ميبود ارتان ميشد عشق دومش..فك كن..يارو پيداش ميشد..چه جنگي ميشد..
-اون وقت عشق چه معني داشت؟عشقي كه با فراموشي بره و يكي جايگزينش بشه كه ارزشي نداره..
عميق زل زد بهم.
-چيه؟
عميق گفت:دنيا ديگه مثل تو نداره..
بلند خنديدم و گفتم:بروبابا..دنيا الان كلي مثل من داره..
+از نظر من نداره..
-نظرت خرابه..
با غيض گفت:حالا بانو نميگن چرا احضارمون كردن؟
-نميبيني؟
+بايد چيزي رو ببينم؟كو؟كجاست؟
با غيض گفتم:برف رو ميگم..
+خوب..
نفسمو بيرون دادم و گفتم:داره برف ميباره دخترم..
+خوب..بباره..چه ربطي داره؟
زل زدم بهش.
-عه..هوا به اين قشنگي..دلت مياد تو اين هوا خونه باشي؟
+واقعا اين همه راه منو كشيدي بيرون به خاطر برف؟
-پس چي بي ذوق؟ببين چه قشنگه..بعدشم اينا رو ميبيني؟..ببينشون..واقعا شبيه شهرزاد و ارتانن..اووخي خيلي خوشگل و عاشقونه همديگه رو نگاه ميكنن..نميدوني چقدر ديدنشون حس خوبي داره..انگار واقعا شهرزاد و ارتانن و من خلقشون كردم..
جدي گفت:خل شدي تموم شد رفت پي كارش..
بلند خنديدم.
+آي جماعت كجايين ببينين خانوم نويسنده تون خل شده..
خنديدم.
دستشو مثل ميكروفن جلوم گرفت و گفت:درحال حاضر در خدمت يكي هستم كه خوب مينويسه..فقط يه ذره مورد دار مينويسه..
خنديدم و گفتم:يه ذره..
+خجالت بكش..
-كشيدم..ديگه مورد دار نمينويسم..
+عه عه تو كل عمرت حرف گوش ندادي حالا اين يكي رو تا ما گفتيم گرفتي؟
خنديدم و گفتم:اخرش مورد دار بنويسم يا نه؟
+به حرف من گوش ميدي؟
-نه
قيافه شو كج كرد و گفت:پس چرا ميپرسي؟
شونه بالا انداختم و گفتم:همينجوري..
زد تو بازوم و گفت:حالا اينا رو ولش..خانوم احساستون از پايان اين يكي چيه؟
حرفي نزدم و به اسمون نگاه كردم.
دقيق نگام كرد و گفت:چته؟
نفسم رو بيرون دادم و شونه بالا انداختم.
+باز به تهش رسيدي سيم كشي هات قاطي كرد؟
لبخند زدم و اروم گفتم:اره فك كنم..
+اين نگاهو خوب ميشناسم..
نگاش كردم و گفتم:كدوم نگاه؟
+همين نگاهي كه ميگه طوفان ديگري در راه است...
با خنده گفتم:طوفاني ويرانگر..مواظب مغز خود باشين زيرا به زودي آن را ميرباييم..
خنديد و گفت:با مورد يا بي مورد؟
كج نگاهش كردم و گفتم:حالا..
+جان من..با مورد يا بي مورد؟
خنديدم و گفتم:به خودم مربوطه..
به اون زوج زل زدم.
-ذهنم پرتر از اونه كه بدونم از كجا شروع كنم..
+اما تو راهشو پيدا ميكني..مثل هميشه..مگه نه؟
لبخند ارومي زدم و گفتم:اميدوارم..
+من مطمينم..
نفسم رو بيرون دادم و چشمام رو بستم.اين پست،پست اخر نيست..پست "پايان"وجود دارد.

YOU ARE READING
تمام قلب من
Romanceخاطره به کنار... حتی اسمم را هم فراموش کردی! همین روزهاست که یکی از عاشقانه هایم را برای کسی بفرستی و بگویی : ببین این متن چقدر شبیه ما دوتاست...