8화

855 92 27
                                    

اسمات داریم

تهیونگ:

اون خیلی لطیف و مهربون بود و من بیشتر میخواستم!
"هوسوک تند تر میخواممممممم...!" و اونم حرکتش رو تند تر کرد و کمرم رو قوس دادم و نامه میکردم! حتی اگر کسی از کنار دیوار پارکینگ رد میشد و صدام رو میشنید برام مهم نبود! بین تمام کسایی که باهاشون خوابیده بودم اون بهترین بود! از گردنش گرفتم و لبهام رو به لبهاش چسبوندم
"اهههه هوسوککککک... همونجا...." سرمو به کاپوت کبوندم و داشتم دیوونه میشدم. هوسوک منو کشید پایین ترو دستهام رو از دور عضوم کنار زد و کنار سرم گرفت و سرش رو با یه فاصله ای گرفت.
"بیا نزدیک....تررر!!!" به پایین نگاه کردم که خودشو به نقطه حساسم میکبونه و عضو نبض دارم لازم داشت تا لمس بشه...
"من ببوس!" هوسوک لبهاش رو چسبوند بالا خره و توی بوسه ناله کردم و لبهام رو از هم فاصله دادم تا زبونش رو وارد دهنم کنه، داشتم نزدیک میشدم و بدنم داشت میلرزید و نمیدونستم داره چه اتفاقی میوفته...
"تهیونگ؟!" بهم با چشمهای خمارش خیره شد
"فقط لمسم ک--" و ضربه هاش رو آروم کرد و عمیق. نفسم بالا نمیومد و بدنم به طرز عجیبی میلرزید! دستش به عضوم خورد و همزمان یه ضربه دیگه به پروستاتم وارد کرد و نمیتونستم دیگه چشمهام رو باز نگه دارم
"ب.......ااااااهههه.......ززززز" و تکرار کرد و نفهمیدم که چطوری ارضا شدم چون هنوز های(high) بودم.
فقط حس میکردم چیزی از سوراخم داشت خارج میشد و نمیتونستم کاری کنم و ته دلم هنوز بخاطر لذت داشت به هم میپیچید و فقط صداهایی از دهنم خارج میشد... تسلطی رو خودم نداشتم.
روی یه جای نرم گذاشته شدم و چیزی به یاد ندارم!

هوسوک:

تقریبا ۳ساعت از کاری که کرده بودیم گذشته بود و تهیونگ هنوز خواب بود! نگران از اینکه فشارش افتاده رفتمتوی اتاق و کنارش نشستم! بعد از دوشم بدنش رو با دستمال تمیز کرده بودم. روی سینه اش خوابیده بود و بدن تمام لختش جلوم بود و باعث میشد بازم بخوام تکرار کنم اون کارو! لبم رو گزیدم و دستم رو روی شونه اش گذاشتم و تکونش دادم و کمرش رو مالیدم!
"بیبی؟!"
چشمهاش رو آروم باز کرد و دستم رو گرفت و بوسه های ریزی روش میزد و تعجب کردم کنارش دراز کشیدم و روی سینه ام خوابوندمش و دستم رو ولی کرد!
"تو بهترینی!" و چشمهاش رو بست
"بیبی احساس ضعف داری؟! یه چیز شیرین بیارم برات؟" سرش رو تکون داد.
"تا حالا اینطوری شده بودی؟!" به چشمهام خیره شد و سرش رو توی گردنم قایم کرد.
"اولین باری که خودمو بخاطر برادرم به یه مرد فروختم!" موهاش رو نوازش کردم و محکم توی آغوشم گرفتمش!
"تو خیلی سختی کشیدی" و موهاش رو بوسیدم!
"میخوای حموم کنی؟!" سرش رو تکون داد!
"میخوای من حمومت کنم؟!" (ینی حموم ببرمت😂🤦🏻‍♀️) به چشمهام خیره شد و سرش رو تکدن داد!
از جام پا شدم و شلوار و تیشرتم رو در آوردم ولی لباس زیرم رو نگه داشتم و دستم و زیر زانوش بردم و بلندش کردم و لب وان نشوندمش!
شیر آب رو باز کردم تا آب رو آماده کنم که تهیونگ دستهاش رو توی لباسم فرو کرد.
"بیبی... دیگه نه!"
"من بازم میخوامت!" و خودش رو بهم مالوند و وان رو از آب پر کردم و همون یه لمس کافی بود تا دوباره تحریکم کنه!
"تو خیلی اغوا کننده ای!" یکی از پاهاشو بالا آوردم و خودم رو داخلش فرو کردم و دور دوم رو شروع کردم...

تهیونگ:

اولین بارم بود که اینطوری به سکس واکنش نشون میدادم!
با اتفاق توی پارکینگ دلم میخواد ۲۴ساعت پشت هم زیرش ناله کنم! اون فوقالعاده اس! ملاحظه میکنه، البته بیش از حد ولی توی سکس فوقالعاده اس!
غذا رو سفارش داد و اومد جلوم نشست!
"اکی ای امشب بریم پیش جیمین و نامجون!" توقع نداشتم همچین چیزی بخواد ولی برام اهمیتی نداشت! سرم رو بعنوان آره تکون دادم!
"میشه بعد اینکه از خونه جیمین برگشتیم سوجو بگیریم و با هم حرف بزنیم؟!" سرش رو تکون داد و لبخند زدم!
نمیدونم چرا ولی دلم میخواست کل زندگیم رو براش تعریف کنم!

پشت در خونه جیمین ایستاده بودیم و در باز شد و جیمین من رو دید و لبخند کمرنگی زد ولی هوسوک رو توی آغوشش گرفت و به نامجون دست دادم و رفتیم تو.
یذره فضا عجیب بود و من کنار هوسوک نشستم و جیمین ۴تا آبجو آورد و هوسوک گذشات کنار
"باید رانندگی کنم!" به هوسوک نگاه کردم
"بخور من میرونم!" بهم خندید و موهام رو به هم ریخت!
"بنظر میاد خیلی با هم حال میکنید!" با خجالت به نامجون نگاه کردم! اون همه چیز من رو خبر داشت! جز هوسوک!
"نامجون راهکاری نداری من یذره شهوتش رو کم کنم!" نامجون بلند زد زیر خنده و جیمین بهم خیره بود!
"برعکس بنظر میاد!" جیمین به هیوسوک گفت و نامجون خودشو جا کرد کنار جیمین
"تهیونگ تو سکس عجیب غریب میشه!" چشمهام گرد شد! خود نامجون که فهمید چی گفته از جاش پرید!
"منظورم چیزی نیست که تو ذهنتونه!" و فقط میخندید
"ینی اونجوری که قدیم تر من اتفاقی شنیدم تهیونگ یذره زیادی داد میزنه و خواسته داره!.... بفهمین دیگه!" هوسوک زد زیر خنده و پیشونیمو بوسید!
"میدونم! حتی امرو--"
"میشه از نحوه سکس من بکشین بیرون!؟" یذره ناراحت بودم که اینقدر راحت راجب مدل سکسم بحث میکردن!
با این حال که نامجون به جای ته یانگ برام برادری کرده بود و البته تا یه مدتی نصف کسایی که میومدن حمایت مالی میکردنش رو به من معرفی میکرد!
"بریم بیبی؟!" سرم رو تکون دادم!
هوسوک اومد به نامجون دست بده!
"ایشالا دفعه بعد راجب نحوه سکس جیمین حرف میزنیم!" دست تو دست با جیمین بودیم که با حالت عجیبی بهم نگاه کرد! لبخند کمرنگی زدم.
کنار رفتم و منتظر شدم تا هوسوک هم بیاد!

جیمین داشت اذیتم میکرد!
اون زمانی که ما با هم بودیم هیچ کار خاصی نکرده بودیم و به بوسیدم و لمس کردن هم خلاصه میشد رابطه امون ولی اون شناخته بود جونگکوکو و این اذیتم میکرد!

سوار ماشین شدیم و هوسوک از نزدیک ترین سوپر مارکت سوجو خرید و رفتیم سمت خونه!
نمیدونستم واکنش هوسوک چیه! ولی فکر میکنم بخوام بقیه زندگیم رو با اون بگذرونم! نه فقط بخاطر اینکه پول داره!
نه حتی بخاطر اینکه تو سکس خوبه! ته دلم حس میکنم که اون باید کنارم باشه!



بعله! تهیونگ بنظرتون منقلب شده؟! یا فقط جو گیر شده؟!

ENDING[5]Where stories live. Discover now