با خوشحالی و هیجان سمت خونه میدوید و جیمین و پشت سرش یونگی دنبالش میومدن
وارد باغ بزرگ عمارتش شد و انقدر برای دیدن جونگکوکش هیجان داشت که متوجه نگاه عجیب بادیگارداش که این رییس وحشیشونه یا یه پسر دبیرستانی نشد...
برای اولین بار از بزرگ بودن بی اندازه خونش بدش اومد
با دیدن دکترش که از اتاقی بیرون میومد دوید سمتش و راهشو بست:"کجاست؟اوردنش؟حالش خوبه؟"
دکتر سعی کرد تهیونگو اروم کنه تا بهش بگه موضوع چیه:"یه لحظه اروم باشید...ببینید اونجوری که..."
تهیونگ بی طاقت هلش داد کنار و سریع وارد اتاق شد...همه جای اتاقو دید زد اما با ندیدن جونگکوک اخم کرد و چشماش رو پسری قفل شد که با نیشخند بهش نگاه میکرد
اون پسرو خوب میشناخت...چند وقت پیش میخواست با تهیونگ قرارداد ببنده اما ته گفت نمیخواد باهاش مشارکت کنه
اون اینجا چیکار میکرد؟تو این شرایط اشفته تهیونگ و دست و پای خونیش چی میخواست؟
با اخم زمزمه کرد:"لی سونمین؟"
لی خنده ای کرد و از جاش پاشد:"ببخشید مزاحمتون شدم کیم تهیونگ شی ظاهرا اوضاع خوشی ندارید اما گفتم بهتره کمکتون کنم...تو پیدا کردن جئون جونگکوک"
تهیونگ با شنیدن اسم جونگکوک اخم کرد و سمت لی حمله کرد که همون لحظه جیمین و یونگی اومدن تو اتاق
جیمین پریشون جونگکوکو صدا میزد و دنبالش میگشت:"جونگکوک کجایی....عزیزدل هیونگ کجا...ته این کیه؟"
تهیرنگ از بین دندونای قفل شدش همونجوری که یقه لی تو دستش بود غرید:"یه حرومزاده که داره گورشو گم میکنه"
لی پوزخند زد و دستشو روی دست تهیونگ گذاشت:"پس ظاهرا زندگی جئون برات مهم نیست...به هرحال من میدونم کجاست و فقط وقتی بهت میگم که اون قرارداد لعنتیو امضا کنی"
و دست تهیونگ عصبیو از دور یقش باز کرد و بعد از خارج شدن از اتاق به نشونه تشکر سرشو برای دکتری که خبر گم شدن معشوقه کیمو بهش داده بود خم کرد
تهیونگ دستشو مشت کرد و نفسای عمیق کشید
بی توجه به جیمینی که فاصله ای با گریه نداشت و یونگی پریشون بیرون اومد و از مورد اعتماد ترین ادمش پرسید که اون کسایی که دنبال جونگکوک فرستاده بود برگشتن یا نه که با دیدن چهره متاسف اون سری تکون داد و وارد اشپزخونه شد
جنی هنوز اونجا بود و انگار داشت با کسی چت میکرد
با دیدن تهیونگ سریع گوشیشو کنار گذاشت و صداش زد:"تهیونگ...یه لحظه بشین کارت دارم"
اما تهیونگ انگار که نشنیده باشه بطری قوی ترین مشروبشو از بار در اورد و روی کانتر گذاشت
YOU ARE READING
CHANGER
Fanfictionکاپل:ویکوک/یونمین/نامجین ژانر:رمنس،فلاف، اسمات، هپی اند خلاصه داستان:کیم تهیونگ رییس شرکت برند گوچی کل کشور کره یه ادم سرد و مغروره که اخرین باری که شاد بوده رو به یاد نمیاره.اما زندگیش با اومدن پسر کیوتی به اسم جئون جانگ کوک که تو بچگیش پدر و مادرش...
