اولین بار

1.2K 159 61
                                    

دوتاشون حال خوبی داشتن

تموم مسیر برگشت دست همدیگرو گرفته بودن و جونگکوک لحظه ای چشماشو از روی تهیونگ بر نمیداشت و تهیونگم فقط برای اینکه چپ نکنن یه وقتایی به جاده زل میزد و بقیش محو معشوقش بود

جونگکوک دست تهیونگو فشار داد:"ته ته...عام یعنی الان...تو..دوست پسرمی؟"

تهیونگ خندید و دست جونگکوکو فشار داد:"اوهوم دوست پسرتم....شوگر ددیتم.....عاشقتم...همه چیزتم"

جونگکوک با شنیدن حرف تهیونگ قرمز شد و زد تو بازوش:"هی یعنی چی شوگر ددیتم"

تهیونگ خندید:"یعنی برات پول خرج میکنم هرچی خواستی برات میگیرم حسابی لوست میکنم و تو تختم حسابی به فاکت میدم"

جونگکوک سریع روشو برگردوند سمت پنجره:"ا..اصن بیخیال راجع به یه چیز دیگه حرف بزن"

تهیونگ وقتی خجالت بیبیشو دید نیشخندی زد

دستشو روی رون پای کوک گذاشت و یکم فشار داد:"چیشد بیبی بوی؟هی من که هنوز چیزی نگفتم...همم کوک دلم میخواد با تل و بات پلاگ خرگوشی برام بلوجاب بری...دوست دارم وقتی دارم عمیق توت ضربه میزنم و پروستاتو سوراخ میکنم صورت پر لذتتو ببینم....دوست دارم توی سینما وقتی همه دارن فیلم میبینن تو روم سواری کنی...دوست دارم به جای صبونه نیپلای تورو بخورم...تازه دلم میخواد کام خوشمزتو امتحان کنم"

نگاهی به صورت کوک که کاملا قرمز شده بود انداخت و دستشو روی دیک کوچیک بیبیش گذاشت:"اوه تو فقط با شنیدن حرفام سفت شدی؟نظرت چیه ادامه بدیم؟تو چی دوست داری؟دوست داری تو رد روم با ددی باشی؟دوست داری مثه یه کیتن توی ظرف شیر بخوری همم نظرت چیه؟"

جونگکوک دهنشو باز کرد تا به تهیونگ بگه بس کنه...اما تهیونگ خیلی سریع دستشو توی شلوار و باکسرش فرو برد و دیک کوچیکشو لمس کرد

تهیونگ خیلی عادی داشت با یه دست رانندگیشو میکرد و محال ممکن بود کسی اونو ببینه و فکر کنه با دست دیگش داره برای بیبیش هندجاب میره

جونگکوک با بغض پایین لباسشو تو مشتش فشرد و پاهاشو باز تر کرد....تقصیر اون نبود که تاحالا کسی لمسش نکرده بود و به خاطر یه هند جاب ساده داشت از نیاز میمرد

تهیونگ نیشخندی زد و ماشینو به یه جاده فرعی خلوت هدایت کرد:"اوه تو واقعا یه بیبی بوی کیوتی...بیبی خرگوشی من اخه فقط با یه هندجاب و چهارتا جمله نسبتا درتی من؟؟؟"

جونگکوک با چشمای خمار به ته نگاه کرد و دستشو چنگ زد:"خواهش میکنم...ا..ادامه بد..ه"

تهیونگ پوزخند زد:"نمیتونم تحمل کنم تا به خونه برسیم...قول میدم اروم پیش برم"

دستشو از دیک خیس کوک جدا کرد و کمرشو گرفت و روی صندلی عقب انداختش خودشم خیلی عادی درو باز کرد و پیاده شد و سمت عقب ماشین رفت

CHANGERWhere stories live. Discover now