part 15

284 69 10
                                    

_بهم بگو ببینم ..این زندگی همون چیزی بود که انتظارش رو داشتی ؟ این در و دیوارا...این سکوتی که گوش ادم رو کر میکنه..اینا چیزی بود که بهت قولش رو داده بودن ؟
چیزی که بخاطرش من رو ..بخاطرش خودت رو انداختی دور؟
دست بنداز دور و ورت ببین کی رو پیدا میکنی که بیاد سمتت !
خوب نگاه کن..
به اندازه تموم تنهایی هات به اندازه ی تعداد نفس هایی که توی این خونه میکشی بدبختی !
حالا بهم میگی برم ؟ کدوم ادمی لذت های زندگیش رو ترک میکنه؟ دیدن بدبختیت اوج لذتیه که بعد این یه سال میتونستم تجربه کنم .
-بلک پرادایس
بخش بیست و نهم
"تکیه گاه"

بعضی خاطره ها برمیگرده به اتفاق های یهویی و شیرین زندگی. چیزی که واسه اش برنامه نریختی و اروم مثل یه مار میخزه روی پوسته ی زندگیت و وارد ذهنت میشه. به خودت میای و ادمی رو میبینی که دورش رو خوشبختی گرفته.
چجوری به دست میان ؟ جوابی براش نداشت . بعد از جدا شدن لب های مرد و ثابت موندن اون مردمکای مشکی روی اجزای صورتش به این نتیجه رسید که چرا دیگه فکر کردن راجع بهشون رو تموم نمیکنه؟ چرا فقط ازشون "لذت نمیبره"؟
صورت مرد رو بین دستاش گرفت و مجبورش کرد روی زیرانداز دراز بکشه . با بستن پلکاش میتونست پروانه های درونش که حسابی هیجان زده بودن رو ببینه . پروانه های طلایی با هر بار بال زدنشون تمام وجودش پر از حس خوب میشد .
با حس دستای مرد روی باسنش و صدای میک های عمیقی که از لبش می گرفت به خودش لرزید و بیشتر خودش رو به پایین تنه ی مرد فشار داد .
انجام دادنش اونم اینجا خیلی حس عجیبی داشت . درست بود؟
اخماش رو توی هم کشید و با حرص لب پایینی مرد رو  گاز گرفت .
به خودش قول داده بود !
"سوال پرسیدن و دنبال جوابای بی سر و ته گشتن بسه !"
_جونگ..فاک
دستای سرد روی قفسه ی سینش نشست و اروم روی عضله های شکمش کشیده شد .
_گفته بودم اون تتوی لعنتیت سکسی ترت میکنه؟
انگشت اشاره اش رو از ناف مرد به پولک های اژدها رسوند و سر نیپل پسر رو نوازش کرد .
بازی ماهرانه اش با تک تک اعضای بدن پسر و لب های خیس و باریکش که رد میک های عمیقی رو به جا میذاشت حس سرخوشی و لذت رو توی وجود جونگ به جریان مینداخت و حالا صدای ناله های مردونه اش بلند شده بود .
_عاا..عااح فاک...
قبل اینکه دستش به شونه های مرد برسه و بخواد محکم بچسبتشون موهاش بین مشت مرد قرار گرفت و سرش به عقب کشیده شد .
_عااا..عااح هون
با برخورد زبون مرد روی سیب گلوش و شنیدن صدای خمارش درست زیر گوشش لعنتی فرستاد و لبش رو گاز گرفت .
میدونست چی توی سر سهون میگذره و چرا عصبی از باز نشدن دکمه ی شلوار جونگ داره غر میزنه.
_ این چه کوفتیه که پوشیدی...جذب نپوشی کونتو نندازی بیرون نمیشه نه ؟
با پرت شدن دکمه و افتادنش کنار پلاستیک ساندویچ پوزخندی زد و به دستای سهون که با عجله شلوارش رو میکشید پایین خیره شد.
_اینجا ؟
حالا با پاهای لخت و فقط با یه باکسر مشکی روی شکم مرد کشیده شده بود و باسنش روی عضو بزرگ و شق کرده سهون قرار گرفت.
_فقط یه دلیل بهم بگو که از بفاک دادنت اونم اینجا بخوام بگذرم!..یالا جونگ
با ضربه ی محکمی که سهون به رون پاش زد بیخیال جایی که بودن شد و باکسرش رو دراورد .
_لعنتی
با دیدن عضو شق کرده ی خودش و پوزخند صدا دار سهون حرصی لپش رو گاز گرفت.
_ببین کی با یه کیس اینجوری به خاک و خون کشیده شده
_ببند دهنتو !!
لب های مرد رو بوسید و اجازه ی هیچ حرف دیگه ای رو بهش نداد . انگشت های کشیده ی سهون دور عضوش حلقه شد و با هر میک عمیقی که میزد فشار دستای مرد روی عضوش بیشتر میشد.پشت هر حرکتی که انجام میداد موجی از هیجان و ترس از اینه نکنه کسی ببینتشون جریان داشت.
بالاخره تونست از لب های خیس و وسوسه انگیز مرد جدا بشه و مجبورش کنه که شلوار و باکسرش رو تا روی زانوش پایین بکشه .
_فاک ..جونگ یه زاویه دید خوب بهم بده ..
پوزخندی زد و به قیافه ی خمار سهون و نگاه حشریش که مدام روی حرکات دستش می چرخید زل زد .

نصفه بلند شد و عضو مرد رو توی دستش گرفت و سعی کرد بدون معطلی و در نظر گرفتن اینکه ورودیش با این حرکت قراره بفاک بره بشینه روش .
اروم سر عضو مرد رو جلوی ورودیش گذاشت اما قبل اینکه بتونه خودش دست به کار بشه فشار دست های مرد روی کمرش باعث شد عضو مرد با ضرب واردش بشه.
_عااا..عاااح هون.لعنتی
_یالا ..تکون بخور جونگ
اسپنکی به باسن خوش فرم پسر زد و خرخری کرد.
_درد..درد داره
پایین تنش رو اروم حرکت داد و سعی کرد دردی که توی تنش میپیپید رو نادیده بگیره .
موهای خیس از عرق پسر رو پشت گوشش داد و ساعد دستش رو بوسید : لعنتی..همینه جونگ ..پاهاتو بیشتر باز کن..
دستاش رو دو ظرفش روی زمین گذاشت و پاهاش رو بیشتر از هم باز کرد .
حالا یه ویو سکسی و جذاب از وقتی که عضوش داخل پسره بهش داده بود .
این به تنهایی برای اینکه بخواد بیاد کافی بود !
سرش رو بالا گرفت و با اخرین حرکت کمرش اه مردونه اش رو بیرون داد .
دیگه نمی تونست اون حجم بزرگ و درداور رو داخلش تحمل کنه و از طرفی حرکت دست مرد روی عضو خودش باعث شد که خیلی زود بیاد .
مکثی کرد و سرش رو به گودی گردن مرد رسوند و بازدمش رو بیرون داد .
درد داشت ولی میخواست بیشتر از این انجامش بده .
هنوز چندتا راند دیگه جا داشت .
با حس دستای سرد مرد روی کمرش به خودش لرزید .
_جونگینه سکسیه من
بوسه ای به شونه ی پسر زد ضربه ی ارومی به نقطه ی حساس پسر وارد کرد.صدای ناله ی مردونه ی جونگین حالا درست کنار گوشش بود و گرمای نفسش باعث میشد مورمورش بشه.
_بیا بازم انجامش بدیم شکلات
___________________________

Black Paradise S1 [FULL]Where stories live. Discover now