Sun Ain't Gonna Shine Anymore [L.S]

○30) Do You Help Your Friend or not?

آنچه گذشت:

راشل آدم هاش رو فرستاد سراغ لویی و هری و لویی بگا رفت.

***

کوچه های باریک و کثیفِ پایین شهر نیویورک، دیوارهای ریخته و شیشه های شکسته...تو جایی که فقر انسانیت رو از بین برده.

هوا تاریکه. حتی ماه هم اون قسمت از شهر رو ترک کرده. صدای خنده و پچ پچ آدم های رهگذر وقتی اون رو می بینن بلندتر میشه. بعضی ها نگاهشون رو ازش میدزدن و راهشون رو کج میکنن، بعضی ها چشم هاشون رو می چرخونن و تیکه میندازن.

هیچ کس از دیدنش حسِ خوبی نمیگیره. شاید بخاطر موهای بهم ریخته، لباس های خاکی و نامرتب و پیراهن پاره اشه.

شاید هم بخاطر اینکه پسر درست ۲۴ ساعت قبل، اولین قتل عمدِ زندگیش رو انجام داده و بعد تمامِ مدت، تو کوچه پس کوچه های شهر پرسه زده. روی زمین نشسته، موهای خودش رو کشیده، مشت کوبیده، خندیده، گریه کرده، سرش رو تو دیوار کوبیده و هر کاری کرده تا اتفاقی که افتاده رو باور کنه.

همینجاست که پسر دوم رو ملاقات میکنه. پسری با چشم های مشکی، موهای فرفری و چشم های سردی که نیاز به حرف زدن برای رسوندن منظورش رو ازش میگیره.

پسری که نه خوبه، نه بد.
یا حداقل این جوریه که لویی درموردش فکر میکنه.

چون مساله اینجاست که به همه ی ما گفته شده خوب بودن یا بد بودن، ذاتیه. که وقتی یه نفر کار اشتباهی انجام میده، اینکه بخاطر کارش عذاب وجدان بگیره تو طبیعتشه و به شعورش بر میگرده.

اما لویی میدونه ذات آدم، بذریه که نیاز به شرایط مناسب برای رشد کردن داره. که بخشِ زیادی از خوب یا بد بودن به "یادگرفتنِ اینکه چی خوبه و چی بد" بر میگرده.

ما یاد میگیریم اذیت کردن دیگران تنبیه به دنبال داره و کمک کردن بهشون، تشویق!
ما یاد میگیریم دروغ گفتن کار اشتباهیه و محبت کردن، کارِ درست.

اما چی میشه وقتی کسی اینو بهت یاد نده؟‌!

چی میشه وقتی با چشم های ریز و انگشتای ظریف و کوچیکت، دنبال منبعی برای سیر کردن گرسنگیتی، تنها بمونی. چی میشه وقتی تو خیابون و توسط آدم های دزد و تبهکار بزرگ بشی؟!
تو دنیایی که جای خوب و بد باهم عوض شده. کار کردن با اسلحه، تشویق داره و رحم کردن به یه آدم، تنبیه!

چی میشه وقتی یاد بگیری باید اول به خودت فکر کنی؟ فقط اصول خودت رو قبول داشته باشی و اهمیتی به اینکه بقیه چی فکر میکنن ندی؟!

و چی میشه وقتی بااستفاده از چیزی که بهت یاد داده شده...بخوای دنیا رو جای بهتری کنی؟

"از جات تکون نخور و آروم جیبت رو خالی کن!"