○38) Do You Believe It Or Not?

727 193 922
                                    


آنچه گذشت:
لویی مجبور شد خونه بمونه، از بلو هم خدافظی کرد.
هری و مارتین هم رفتن دادگاه تا راشل رو بگا بدن.

۵ فاکینگ هزارکلمه شد این پارت.
راشل ماشل نگاییدم.
بای.

***

مارتین چند قدم به جلو برداشت تا جلوتر از جونز- وکیل راشل- و رو به روی قاضی قرار بگیره و شروع به ارائه شکواییه کرد:

"موکل من، آقای استایلز یه هنرمند ناشناخته بود. تو حساس ترین سن ممکن خانواده اش رو از دست داد اما هیچ وقت از رویاش دست نکشید و طراحی رو رها نکرد. هر چند، این تا وقتی ادامه داشت که دغدغه اش به 'زنده موندن' تغییر پیدا کرد. همه ی ما انسان ها برای زنده موندن هر کاری میکنیم، درسته؟!"

مارتین چرخید و جمله ی آخر رو از هیئت منصفه پرسید. بعد از چند لحظه مکث و خیره شدن به تک تک اون ها دوباره به سمت قاضی برگشت و ادامه داد:"و اینجا جاییه که متهم وارد صحنه میشه."

مارتین آگاه از اینکه بردنِ اسم راشل اون رو یه انسان عادی نشون میده تمام مدت روی متهم بودنش تاکید میکرد تا با کلمات روی ذهن هیئت منصفه و قاضی تحت تاثیر بذاره.

"متهم، با دیدن استعدادِ زیادِ آقای استایلز نقشه میکشه. قول میده که ازش حمایت میکنه و برای جلب اعتماد ایشون که یه پسرِ جوون و نیازمنده، از نقطه ضعفش استفاده میکنه تا اون رو تحریک به قبول کردن کاری کنه که اگه تو شرایط عادی بود، هیچ وقت قبول نمیکرد."

جونز بلافاصله بعد از تموم شدنِ جمله ی مارتین از جاش بلند شد و صدای کشیده شدن صندلیش به عقب قبل از حرفی که زد توجه همه رو به سمت خودش جلب کرد.
"اعتراض دارم آقای قاضی."

"اعتراض وارد نیست."
قاضی حتی نذاشت جونز دلیل اعتراضش رو به زبون بیاره و با جوابی که داد اون رو دوباره سر جاش نشوند.
"آقای لارتز ادامه بدین."

"ممنون."
مارتین سرس رو به نشونه ی احترام کمی خم کرد و دوباره حرف هاش رو از سر گرفت:"همونطور که میدونید، متهم در گذشته نقاش ماهری بود اما طی تصادفی ناگوار، دست هاش آسیب شدیدی دید. هیئت منصفه و شما میتونید پرونده ی پزشکی اصلی اون رو ببینید که توش نوشته شده بهبودی کامل اعصاب دست هاش هیچ وقت ممکن نیست! پس متهم یه نقشه ی بی نقص و کاملا عالی طراحی میکنه."

مارتین مکث کوتاهی کرد و این بین به راشل که بدون هیچ احساس یا واکنشی فقط به رو به روش خیره شده بود نگاهی انداخت.
"اون به آقای استایلز قول میده ازش حمایت کنه، اون رو برای تحصیل و یادگیری زیر دست بهترین اساتید برای یک سال به ايتاليا میفرسته و تنها چیزی که در ازای این کار میخواد اینه که برای سه سال نقاشی ها به اسم خودش به نمایش گذاشته بشه."

Sun Ain't Gonna Shine Anymore [L.S]Where stories live. Discover now