2

275 83 7
                                    

P.2

جین همسرش رو از روی خودش کنار زد و دوباره یاد خاطرات گذشته اش افتاد
وقتی هنوز جون بود و بچه
و عشق بچگانه خودش رو داشت
بعنوان یه امگای مرد حقیقی خیلی قدرتمند تر از بقیه امگاها بود و همه میگفتن اون احتمالا قراره رهبر اصلی پک باشه و بهش احترام میزاشتن

دقیقا یادش بود چطوری عاشق یک الفای مرد از توی ارتش شده بود
کیم نامجون
الفای قد بلند و قدرتمندی بود بخاطر بوی ساحل جین عاشقش شده بود و همیشه تمرین هاشو نگاه میکرد حتی سعی کرد چند بار ازش اشتباهی سر بزنه تا بتونه خودش به اون آموزش بده

اینکه یک امگا به الفای دستور بده برای دوره های قبلی عجیب بود ولی الان الفاها حق مخالفت با هیچ کدوم از امگاها رو نداشتن
بجز الفاهای پیر و یا متعصب که در همون اوایل حکومت امگاها به سرزمین خون اشامان پناه برده بودن
و امگا ها و بتا ها رو میدزدین تا یک روز بتونن اون قدرت و اون عظمت قبلی شون رو به عنوان آلفا برگردون
ولی بقیه الفاهای داخل پک مشکلی نداشتن چون اون ها توی همون پک به نیا اومدن و از اول همین بخورد رو باهاشون داشتن پس اون ها میدونست ارزش زیادی ندارن و کم کم مطیع شده بودن

"کیم نامجون نباید سلاح رو اینجوری دستت بگیری

جین با خوشرویی گفت و نامجون هم در مقابلش بهش لبخند زد

نامجون واقعا جین رو دوست داشت اون بهترین معلمی بود که میتونست داشته باشه ولی نگاه جین چه اشتباه و چه درست بهش مثل یه دانش اموز یا حتی دوست هم نبود
جین میخواست برای یک بارم که شده اون رو داشته باشه
کی که به آلفا به اون کیوتی نه بگه و نخواد خودش رو در اختیارش بزاره
از نظر جین اون برای ارتش رفتن مناسب نبود
درسته اون کلی عضله و همینجوری قدی خیلی بلند داشت و کاملا مناسب بود ولی جین اون رو برای خودش میخواست نه برای جنگ با خون اشام ها و الفاهای عوضی

"چشم اینجوری میگیرم

نامجون‌سرش رو به نشونه احترام پاین برد و دوباره به ادمک چوبی ضربه زد

"نظرتون چیه ؟

نامجون بعد از زدن ضربه پرسید و جین هم فقط سری تکون داد
و با خودش فکر کرد چند روز دیگه از پدرش اجازه میگیره تا نامجون رو از ارتش بیرون بیارن و مال خودش کنن
درسته اون جفت حقیقی جین نبود ولی جین دوسش داشت و یا شاید اشتباهی روی احساسش اسم گذاشته بود به حر حال اون نامجون رو میخواست هرجور کنه شده

چند روز بعد نمایش رژه ارتش بود و جین دل توی دلش نبود تا اون رو به پدرش معرفی کنه میدونست بخاطر الفا بودن اون نمیتونه باهاش ازدواج کنه اما میتونست اون رو برده خودش کنه و بعدا پنهانی ازدواج میکردن اون حتی تصویر ازدواج دونفره شون رو کشیده بود و حتی برنامه دونفر هم چیده بود

blood in snowWhere stories live. Discover now