7

164 56 8
                                    

P.7

"ته..اه"

یک دفعه از روی تخت بلند شد
و نفس نفس میزد
نمی دونست چرا ولی یک مدتی بود که رویا های شرم اوری درباره تهیونگ میدید
این براش خجالت اور نبود که این رویاها رو میدید
چون به هرحال تهیونگ الفای جذابی بود  و جیمین به بلوغ نزدیک بود
ولی این بار واقعا شرم داشت
اون توی خواب ارضا شده بود
و این برای یه شاهزاده خجالت اور بود
امیدوار بود هرچه زودتر صبح بشه
ولی متوجه تب دار بودن بدنش شد
واقعا ترسیده بود
تختش خیس شده بود و بدنش داغ
تنها چیزی که بذهنش رسید هیت شدنش بود

"ته ته"

تهیونگ رو صدا زد
اگه واقعا هیت شده بود بهش نیاز داشت
ولی جیمین واقعا تهیونگ رو دوست داشت
نه بخاطر الفا بودنش یه حتی جذاب بودنش
اون رو دوست داشت چون تهیونگ تنگا کسی بود که براش اهمیت داشت
تنها کسی بود که به حرفاش گوش میداد‌
ولی میدونست جفت واقعی اون نیست
و این براش غم انگیز بود
اون دختر رو دیده بود
و نمیخواست به اون دختر تهیونگ رو ببزه
او تهیونگ رو برای خودش میخواست
کاملا برای خودش میخواست
ولی ممکن نبود
اون مطمعن بود حس تهیونگ هم نسب به خودش همین بود
ولی...

تهیونگ سراسیمه وارد اتاق شده بود
جسم جیمین نفس گیر بود
اون برهنه روی تخت خوابیده بود با صدای شهوت انگیزش اون رو صدا میزد نتونست خودش رو کنترل کنه
به سمتش حمله کرد شروع کرد به بوسیدن بدنش
جمین فقط نفس نفس مید صداهای نامفهمی از خودش درمیاورد
اون صدا ها برای تهیونگ محرک قوی بودن توی اولین حرکت  شروع کرد به بوسیدن بدن و شکم سفید اون
بدنش خیلی گرم بود توی این حس حال خوبی که از صدای جیمین میگرفت انگشتای جیمین بود که لباس تهیونگ رو چنگ میزد و ازش درخواست میکرد تا هرچه زودتر اون هم برهنه بهش
تهیونگ به درخواست بی صدای جیمین گوش کرد لباسش رو دراورد
جیمین لبش رو گزید و دستش رو روی شکم ته کشید
و همون لحضه لبش رو گاز گرفت
این تحریک کننده ترین صحنه ای بود که تهیونگ میدید

"پرانس امشب شب سختی داری"

تهیونگ با صدای کلفت شده از شهوت توی گوش جیمین زمزمه کرد
و باعث لبخند اغوا کننده اون شد
تهیونگ انگلیسی یادگرفته بود اونم بخاطر مهمون هاشون بود
و این کلمات کثیف رو انگلیسی توی گوش شاهزاده میگفت  از نظر جیمین انگلیسی حرف‌زندنش تحریک ککنده تر از کلماتی بود که میگفت

"بی نهایت منتظرشم "
جیمین صورتش رو مقابل تهیونگ قرار داد و شروع کرد به بوسیدنش
شاید فردا صبح همهچیز با این کارا نبود  میشد
شایدم برعکس سرنوشت جدیدی نوشته میشد‌
کسی چیزی میدونه؟

***
بازو های لخت تهیونگ رو از روی بدنش کنار زده

بالاخره تهیونگ رو داشت
و نمی تونست باور کنه
حالا احساس بهتری داشت
دردی که توی پایین تنه اش پیچیده بود براش شیرین بود

blood in snowWhere stories live. Discover now