Part 5

871 240 11
                                    

سوبین همراه با دوستاش بیرون از مدرسه برای خوردن نهار نشسته بودن ، هوا اونقدری گرم بود که بتونن با خیال راحت روی چمن ها بشینن و ناهار بخورن
سوبین از این که مجبور بود توی هوای گرم لباس آستین بلند بپوشه متنفر بود
هیونینگ همونطور که ساندویچش رو میخورد به سوبین تکیه داد و به تهیون خیره شد
تهیون مشغول بازی کردن با کارت هاش بود

میخواست جادوگری جدیدی که یاد گرفته بود رو به سو و هیونینگ نشون بده همیشه این کارو میکرد البته شاید دلیل اصلیش این بود که کس دیگه ای به دیدنش علاقه نداشت
هیونینگ به پسر مو قرمز خیره شده بود و چشماش کاملا روی پسر رو به روش بود  سوبین نمیتونست کاری بکنه ولی از برقی که چشمای هیونینگ میزد بیرون خندش گرفته بود ،‌ چشماش ستاره ای شده بودن...شاید حتی قلب قلبی
اما بعد توجه سوبین به سمت دیگه ای جلب شد یه چیزی چشماش رو گرفت
تهیون همونطور که کارت هاش رو بر میزد گفت "آرزو نمیکردی کاش یکم به اندازه من باحال بودی؟"
اما سوبین اصلا صدای پسر رو نمیشنید
صدای هیونینگو میشنید که خیلی هیجان زده واسه شعبده تهیون ذوق میکرد
اما سوبین توجهی نمیکرد.

حواسش کاملا پرت یونحونی بود که چند متر اونور تر با دوستاش ایستاده بود

یونجون یک اکیپ بزرگ داشت همه ی بچه های معروف و باحال مدرسه.
یه دختر دورش میپلکید و هی سعی میکرد بهش نزدیک بشه و بدنشو به بدن جون فشار میداد البته که یونحون هم اذیت نمیشد شاید اونا فقط "دوستای خوبین".

سوبین به زل زدن ادامه داد، کاملا شیفته زیبایی یونجون شده بود اون پسر واقعا بی نقص بود. اما آدمی بود که امکان نداشت حتی به سو نگاه کنه

تهیون هوفی کشید و سوبین رو با حرفش از دنیاش بیرون آورد "از نگاه کردن به یونجون دست بردار و به شعبده من نگاه کن"
"من بهش نگاه نمی----"

کای گفت "نگاه میکردی این خیلی ضایس تو عملا داشتی میخوردیش"

تهیون پرسید"نمیخوای دیگه دوباره باهاش حرف بزنی؟میدونی، شاید مثل یک آدم معمولی"

سوبین همونطور که موبایلش رو در می آورد گفت"پیام دادن بهش خیلی راحت تر و بهتره
گذشته از این حتی اگر تلاش کنم اون حاضر نیست توی دنیای واقعی با من حرف بزنه من شبیه همچین آدمایی بنظر میام؟ نه"

تهیون نگاهشو از سوبین گرفت نمی خواست روی یه موضوع کلیک کنه

سوبین آه کشید و سرشو با موبایلش مشغول کرد و یک ایده اومد توی ذهنش

سوبین به یونجون نگاه کرد که شروع به چرخیدن توی محوطه مدرسه کرده بودوحشیانه شونه همه رو میگرفت و بهشون نگاه میکرد

ओह! यह छवि हमारे सामग्री दिशानिर्देशों का पालन नहीं करती है। प्रकाशन जारी रखने के लिए, कृपया इसे हटा दें या कोई भिन्न छवि अपलोड करें।


سوبین به یونجون نگاه کرد که شروع به چرخیدن توی محوطه مدرسه کرده بود
وحشیانه شونه همه رو میگرفت و بهشون نگاه میکرد.
خوشبختانه افراد زیادی توی حیاط بودن که نمیتونست یکی رو انتخاب کنه

البته که سوبین با وجود سه درخت رو به روش کاملا از دید یونجون پنهان شده بود
یونجون هیچ وقت نمیفهمید کی اون پیام هارو براش میفرسته
با همه این ها یونجون به گشتن ادامه میداد این که میدونست اون پسر مرموز یک جایی این اطرافه باعث میشد به چرخیرن ادامه بده
دوستاش کم کم داشتن نگرانش میشدن و دختری که توی بغلش بود از این که راحت پسش زده بود عصبانی شده بود

وقتی یکی از دوستای جون دستشو گرفت تا دیگه حرکت نکنه سوبین زد زیر خنده
اون پسر دقیقا مثل احمقا شده بود

○●○●○●○●○●○●○سلاممممممممکامبک زیادی محشر بود و من نمیدونم چی بگم رقص یونبین کلا لالم کرد=)))))))))اینم پارتی که گفتم شب میذارمشرط پارت بعدی 10 ووت =)

ओह! यह छवि हमारे सामग्री दिशानिर्देशों का पालन नहीं करती है। प्रकाशन जारी रखने के लिए, कृपया इसे हटा दें या कोई भिन्न छवि अपलोड करें।

○●○●○●○●○●○●○
سلامممممممم
کامبک زیادی محشر بود و من نمیدونم چی بگم
رقص یونبین کلا لالم کرد=)))))))))
اینم پارتی که گفتم شب میذارم
شرط پارت بعدی 10 ووت =)

✦ 𝘐'𝘔 𝘏𝘦𝘳𝘦 जहाँ कहानियाँ रहती हैं। अभी खोजें