Part 33 ( End)

653 137 41
                                    

پلیس رسیده بود تا فیلم دوربین مدار بسته رو بگیره.
دو تا پلیس همراه با مدیر کافه به دفتر مدیریت رفتن تا بتونن به ویدئوها نگاهی بندازن
پلیس از تهیون و کای خواسته بود تا اونجا بمونن تا بعد از چک کردن ویدئو ازشون چند تا سوال بپرسن
هرچند، وقتی پلیس‌ تو دفتر مدیریت بود، یه جوری جینیونگ خودش رو رسونده بود اونجا و قبل از اینکه متوجه بشن چاقو رو پشت کای گذاشته بود

"اگر چیزی بگی، بدون معطلی چاقو رو فرو میکنم تو بدنش" جینیونگ غرید

" قراره قبل از اینکه پلیس‌ها برگردن با من بیاین ، فکر انجام هیچ کاری به سرت نزنه، اوه، نظرت چیه از طرف من به سوبینی پیام بدی؟"

جینیونگ چاقو رو پشت کای نگه داشته بود و تهدیدش میکرد که اگه باهاش نیان چاقو رو تو بدنش فرو میکنه
تهیون دعا میکرد که پلیستا زودتر از اون اتاق لعنتی بیان بیرون اما انگار حالاحالاها خیال بیرون اومدن نداشتن

تهیون و کای هیچ تصمیمی جز همراه جینیونگ رفتن نداشتن.
پس... همراه با جینیونگ... به آپارتمانش رفتن
"این خیلی آسون بود که"

جینیونگ دیوانه‌وار میخندید، و با چاقو اونا رو به سمت داخل هل میداد

دست‌هاشون رو با طناب محکم بست و خب اونا هم جرئت مقاومت کردن نداشتن

یه پسر دیگه هم اونجا پیش جینیونگ بود و خب درست مثل جینیونگ یه آدم ترسناک و وحشی به نظر میرسید

قبل از اینکه تهیون فرصت داشته باشه به چیز دیگه‌ای فکر کنه، با چیزی به سرش ضربه خورد

میتونست صدای جیغ کای رو بشنوه و درست بعدش دیدش تار شد و همه چی سیاه شد..

میتونست صدای جیغ کای رو بشنوه و درست بعدش دیدش تار شد و همه چی سیاه شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
✦ 𝘐'𝘔 𝘏𝘦𝘳𝘦 Where stories live. Discover now