کل دنیا دور سرش میچرخید نمیتونست درست ببینه
هر کار بدی بنظرش درست میومد
دلش میخواست یک کار احمقانه انجام بده
چیزی که بعدا پشیمونش کنه
برای یک شب به این هیجان نیاز داشت فقط واسه یک شبالکل توی بدنش بیش از اندازه بی پرواش کرده بود
تلو تلو میخورد و داستان زندگیش رو برای افراد غریبه تعریف میکرد تمام احساساتش رو تعریف میکردهر جمله ای که به زبون میاورد شامل اسم یونجون بود اون سعی کرده بود اون پسر رو توی گذشتش رها کنه
سعی میکرد هرچی بینشون گذشته رو فراموش کنه
ولی هیچ وقت نتونست... هیچ وقت نتونست واقعا اون رو کنار بذارهمدتی رو کنار تهیون و کای موند و تا میتونست بهشون میچسبید و بغلشون میکرد
اونا خیلی واسه بغل کردن گرم بودن
خوشش میومد لپاشون رو فشار بده و تا جایی که میتونه کیوتشون کنهبهشون راجب این گفت که هنوز چقدر عاشقش یونجونه
البته اونا از قبل تر هم میدونستنمست کردن همیشه اونو بیش از حد احساساتی میکرد
بالاخره تهیون و کای تنهاش گذاشتن تا یکم با افکارش تنها باشه
یه نوشیدنی دیگه خورد
شمارشش از دستش در رفته بود و ذهنش دوباره سمت یونجون کشیده میشد
چقدر امشب جذاب شده بودچند بار پسر مو بلوند رو دیده بود
هر دوتاشون ارتباط چشمی کوتاهی داشتن که خیلی ازش فرار کرده بودن
چشم هاشون همیشه دنبال هم میگشت
یک تنش غلیظ توی هوا
سوبین دیگه نمیتونست تحمل کنهسوبین از نگاهای غمگین خسته شده بود
به هیجان نیاز داشت
به هیجانی که نمیتونست بهش فکر نکنه____
یونجون رو توی سالنی پیدا کرد که خالی از هر موجود زنده ایی بود
چقدر مناسبسوبین پسر بزرگ تر رو توی نزدیک ترین اتاق خواب هل داد و لب هاش رو برای یک تلاش بی نتیجه واسه ی آروم کردن قلبش روی لب های یونجون کوبید
تنها چیزی که دلش میخواست بوسیدن اون پسر بود
امشب انجامش میداد و دیگه این اتفاق نمیفتاد
هیچ وقت.......
خیلی عجیب بود ولی یونجون هم سوبین رو هل نداد در عوض بیشتر به خودش نزدیکش کرد تا بوسه رو عمیق تر کنه
دست سوبین همونطور که برای گرفتن لباس یونجون تقلا میکرد روی سینش متوقف شددندون هاشون به هم برخورد میکرد و بنظر نمیرسید هیچ کدوم اهمیتی بهش بدن
هر دو ناامید و هم ریخته و با حسرت لب های همو میبوسیدن یونجون آروم لب پایین سو رو کاز گرفت که باعث شد صدای سافتی از بین لبای پسر کوچک تر بیرون بیاددست یونجون پشت گردن سوبین بود و انگشتاش توی پوست لطیفش فرو میرفتن تا جایی که امکان داره فاصلشون رو کمتر کنه
پسر بزرگتر زبونش رو روی لبای سوبین کشید و باعث باز شدن دهنش شد
نفس هاشون یکی شده بود
سوبین با تمام وجود یونجون رو میبوسید
میتونست مزه ی الکل رو توی دهنش حس کنه و کاملا ازش لذت میبردتا جایی که نفسشون بهشون اجازه میداد همو بوسیدن تا این که یونجون بالاخره عقب کشید
سوبین متوجه شد که چی کار کرده...یک جایی توی ذهنش بهش فهموند که چه اشتباهی کرده و دستاش از روی سینه یونجون پایین افتادلبش رو گاز گرفت...
چشماش پر از حسرت شد
صورت پسر بزرگتر هم حال بهتری از سوبین نداشت
سوبین فکر کرد که یونجون حتی میدونه داره کی رو میبوسه؟ شایعات میگفتن اون اجازه میده هر کسی ببوستش و خودش هم ادامه میداد و سوبین میدونست این درسته...دستای یونجون کم کم از روی گردن سوبین پایین اومدن و متوجه اوضاع شد
لب های هردوشون متورم و قرمز شده بود و توی چشماشون چیزی غیر از حسرت دیده نمیشد" بینی... "
" نه ، من معذرت می خوام فقط بیا فراموشش کنیم "
" بینی من نمی خوام فراموشش کن---- "
" خوب من اهمیتی نمیدم چون میخوام فراموشش کنم "
سوبین حرفش رو زد و از اتاق بیرون دوید
نباید میذاشت سوبین بره اون نباید میرفت" صبر کن "
ودف یونجون تنهام بذار
با بیشترین سرعتی که میتونست دور شد از آپارتمان بیرون رفت و توی هوای تاریک به دویدن ادامه داد
بدون این که به دوستاش بگه رفته
قلبش داشت از درد کنده میشد و همه ی دنیا روی سرش خراب شده بودیونجون روی تخت نشست
ذهنش اونقدر هوشیار بود که بتونه اتفاقات پیش اومده رو تحلیل کنهچوی سوبین بوسیده بودش و بعد پشیمونش کرده بود پشیمون شده بود...
اونا هردوشون مست و احمق بودن این فقط یک اشتباه بود
فقط یک اشتباه...
سوبین هیچ وقت نمیتونست عاشقش باشه همونطور که یونجون بود و با تمام وجود می خواستش
سوبین هیچ وقت نمیتونست دوست پسرِ یون----همه اینا اشتباه بود
یونجون نباید به بوسیدن ادامه میداد ولی اون امیدوار بود که همه ی اینا بیشتر از تاثیرات مستی باشه..
یونجون گریه میکرد دیگه نمیتونست تحمل کنه...●○●○●○●○●○●○●○●
سلام فرشته ها اهم دیدین چیشد =)
قسمتای خیلی دردناک فیک داره شروع میشه.
قسمت بعد واقعا حساسه کککک
اگه نظرات خوب باشه سری بعد به جای یک پارت دو پارت اپ میکنمسو شرط ووت پارت بعد 35
![](https://img.wattpad.com/cover/268258702-288-k925113.jpg)
ВЫ ЧИТАЕТЕ
✦ 𝘐'𝘔 𝘏𝘦𝘳𝘦
Любовные романы✧ Couples : Yeonbin • Taekai ✧ Translator: Mry𖤝 ✧Gener : AU Chat , School , Smut سوبین پسری که روی دوست صمیمیش چوی یونجون کراش داره ولی به دلیل رابطه ی اشتباهی که تو گذشته داشته برای محافظت از یونجون اونو از زندگیش بیرون میکنه و به صورت ناشناس با...