مراسم ازدواج

354 58 80
                                    


بعد از چند دقیقه پیترو از بالای درخت داد میزنه: پیداش کردم

ثور سرشو میاره بالا و داد میزنه:چی گفتی؟

پیترو دوباره با صدای بلند تری سعی میکنه بهشون بفهمونه:میگم گلبرگا رو پیدا کردم
ثور:نمیشنوم

پیترو بار دیگه سعی میکنه حرفشو تکرار کنه:بابا میگم پیداآاااااااااا....*هر چی به زمین نزدیک تر میشد صداش هم واضح تر میشد تا اینکه با ستون فقرات خورد زمین*...کردم...عاااای

کلینت نیم خیز میشه و چشماش برق میزنه: من زنده میمونم

پیترو در حالی که مثل سفره رو زمین پهن شده بود گلبرگا رو میده به هانا و ثور که بالا سرش نشسته بودن:ولی من احتمالا میمیرم

کلینت: نه تو هم زنده میمونی،منم زنده میمونم،همه زنده میمونیم هورااا

پیترو:بدنمو حس نمیکنم

ثور:حق داری هر کی جای تو بود ضربه مغزی شده بود
پیترو:شاید شده باشم از کجا معلوم

ثور:روحت شاد جوون مرگ شدی
پیترو:عوضی هنوز زنده ام

وید: کلینت گلا رو بخور بریم همه رسیدن به رودخونه ما جا موندیم

کلینت:اسکل بقیه پادزهر دست لوکی و ویژنه،همینجوری که نمیشه

واندا تبر بر دوش ،با یه برانکارد چوبی که با علف به خوبی پوشیده شده بود میاد سمتشون و برانکاردو میندازه جلوی کلینت:بیا بدبخت دیگه لازم نیست کولت کنیم

*همه توجهشون به صدای ویژن که از پشت بوته ها میومد بیرون و لوکی ای که رو دوشش بود جلب میشه*

ویژن:چرا لازمه

هانا مشغول درست کردن پادزهر بود و بقیه دور لوکی و پیترو رو گرفته بودن.

واندا:موقعی که من داشتم میرفتم سمت جنگل یه دونه مصدوم داشتیم الان سه تا!چه خبرتونه؟

وید به لوکی دست میزنه:لوکی نرم تن شده

واندا: دو دقیقه نمیشه تنهاتون گذاشت

پیترو:بچه ها من فکر کنم نصف شدم...خواهش میکنم اگه نصف شدم بهم بگین من طاقتشو دارم

وید پاشو میگیره میاره بالا و جلوی چشمش میگیره:نه وصلی

ثور:ولی گویا اتصالات داخلیت مشکل داره وگرنه پا در حالت عادی نباید اینقدر تا بشه
پیترو:واییی از درون خرد شدم

واندا:یه گل رفتی بیاری دست و پا چلفتی
پیترو:به من چه طنابم پاره شد

ثور: لوکی چرا اینجوری شده؟

*وید دست لوکی رو میاره بالا و رهاش میکنه،این حرکتو چندین بار رو دست و پاش تکرار میکنه*

چتربازان Where stories live. Discover now