جومونگ

221 48 198
                                    

ثور همونطور که دو قلوها رو بغل کرده بود جلوتر از بقیه راه میرفت: بیاین دیگه رسیدیم آخراشه

کلینت: نیم ساعت پیش هم همینو گفتی
ثور: نیم ساعت دیگه هم همینو میگم

تونی: نمیدونم چرا همیشه گول ثور رو میخوریم! تو اصلا مسیریاب خوبی نیستی

پیترو: بذار سریع برم انتهای مسیرو ببینم و برگردم شاید داشتیم اشتباه میرفتیم؟!

ثور: نه باید با هم پیاده روی کنیم اگه بری واقعا ناراحت میشم
پیترو: حتما باید گم شیم؟

لوکی: حالا ما گفتیم تولدته باهات مهربونیم ولی دلیل نمیشه دیکتاتور بازی در بیاری تباه

ثور: همینیه که هست

استفن: استلا خسته شد... استلا بیا بغلم...

*جوابی نمیاد*

استفن به راه رفتن ادامه میده: میدونم دلت میخواد قوی باشی و خودت راه بری ولی مسیر طولانیه عزیزم خسته میشی...استلا؟!

*دستشو از دست لوکی در میاره و با هم برمیگردن پشت سرشونو میبینن و با جای خالی استلا مواجه میشن*

استفن: وای استلااا

پیترو: شت مگه پشت سرمون نبودن؟

لوکی: کوپر هم نیست
کلینت: ای وای

*استیو سریع دو قلوها رو از ثور پس میگیره*

لوکی یقه کلینت رو میگیره: بچه تخم جنت طفل خردسال معصوم منو دزدیده من تو رو میکشم عوضی

کلینت: جیزز به من چه

پیترو جداشون میکنه: خونسردیتو حفظ کن

استفن اطراف رو میگرده: استلااا...دخترم؟

*ثور و تونی و استیو هم بهش ملحق میشن و اسمشونو صدا میزنن*

لوکی با خنجر میره سراغ ثور: تو! تو گفتی پیاده بریم اگه نمیگفتی الان همگی تو تراس داشتیم بازی میکردیم و بچم گم نمیشد

ثور گردنشو میبره عقب: هووو مراقب باش تیزه ها!

پیترو میاد لوکی رو جدا میکنه: خونسردیتو حفظ کن

کلینت رو به درختا داد میزنه: کوپررر

استیو: اصلا شوخی قشنگی نیست کوپر بیا بیرون
تونی: کوپر....استلا
استفن: بدبخت شدم

لوکی: همتونو میکشم

پیترو: خونسردیتو حفظ کن

لوکی: دهنتو ببند اول تورو میکشم

استیو: آروم باش مگه چقدر میتونن دور شده باشن میریم پیداشون میکنیم

تونی: آره بابا یه ذره جنگله دیگه

پیترو به کناره مسیری که ازش میومدن اشاره میکنه: اونجاست! استلا اونجاست....سالمه ببینین اونجاست کنار اون درخته

چتربازان Where stories live. Discover now