تخم جنراتور

192 50 56
                                    

ثور استلا رو بغل کرده بود و کنار بقیه تو ساحل نزدیک صخره‌ها ایستاده بود. همگی مشغول تماشای هلا بودن. هلا روبه روشون ایستاده بود و نگاهشون میکرد.

هلا: چه چیز عجیبی در من وجود داره که اینجوری زل زدین؟

همه با هم: هیچی
هلا: مردم میدگارد عجیبن

تونی: ثور، خودت به این رسیدگی کن من دیگه‌ نمیتونم

ثور: من؟ من بچه بغلمه
تونی: چه ربطی داره؟!

ناتاشا: بچه؟ نمیدونی کجای ساحل وایسادیم؟ حداقل باید ۲۰ سالش شده باشه

ثور: مهم نیست، استلا همیشه برای من شیش ماهشه

استلا: عموجان جدی دیگه منو بذار پایین

استیو: ثور بچه رو ول کن... استلا جان دست تام و مورگان رو هم بگیر با هم برید اونور ساحل

تونی: آره ما حواسمون نیست خودتون حواستون به سنتون باشه هر لحظه ممکنه قوری پیدا شه و برگردیم

استلا: ای بابا

*ثور استلا رو میذاره و زمین*

کوپر از بین جمعیت میاد جلو و خودشو به اونا میرسونه: من میبرمشون

استلا نگاهی به کوپر میندازه: فکر کنم خودم بتونم برم

کوپر: حالا منم بیام چیزی میشه؟
استلا: بیا

*ناتاشا و بروس با دیدن این صحنه نگاه معناداری به هم میندازن*

کوییل نگاهی به قد و قواره کوپر ۳۰ ساله میندازه: شت بزرگیای کوپر چقدر عجیبه

کوپر: خودت عجیبی

کلینت: الان گریه میکنم

هلا: فقط بهم بگین راه خروج کجاست؟
ثور: نداره

تونی: به نظرت اگه راه خروجو میدونستیم دیگه دیوانه بودیم بمونیم اینجا سن بچه‌هامونو میزون کنیم؟!

هلا: حتما باید یه راه مخصوص داشته باشه. من اونطرف صخره‌ها رو شکستم ولی بازم نتونستم از ساحل دور بشم

ثور: اصلا تو مگه نمرده بودی؟
هلا: خودت مگه تو ازگارد نبودی؟

ثور: ازگارد که نابود شده!

هلا: دهنتو ببند احمق! ازگارد هیچوقت نابود نمیشه

ثور: آها

هلا: توی میدگارد مواد مصرف میکنی نه؟ حالت خوبه؟
ثور: مثل اینکه تو مواد میزنی

هلا انگار تازه متوجه موضوعی میشه: تو الان گفتی من مُردم؟! کی گفته من مردم؟ چرا اینقدر از من متنفری؟ همیشه آرزوی مرگ منو داشتی آره؟

ثور رو میکنه به بقیه: به اودین قسم هلا مرده!

گامورا: ولی اینکه زنده‌ست

چتربازان Where stories live. Discover now