Chapter 5

1K 115 110
                                    

ریتم آرامش بخش و لطیف موسیقی تو فضای آشپزخونه پخش میشد و گهگاهی صدای به هم خوردن ظرف ها و شر شره آب اون رو به هم می‌ریخت
ایزوکو همینطور که قسمت پرز داره دستکش رو روی ظرف ها میکشید بدنش رو با ریتم تکون میداد و بعضی از کلمات رو همراه خواننده تکرار میکرد

-Are you falling in love?..
داری عاشق میشی؟...
-Have a feeling you are~
حس میکنم اینطوریه..

ظرف شستن کار مورد علاقش بود و خودشم نمیدونست چرا...
اینقدر توی فکر و آهنگ غرق شده بود ک صدای باز شدن در و حتی صدا زده شدن اسمش رو نشنید و فقط وقتی از دنیای افکارش به بیرون پرت شد که یک جفت بازوی قوی دور شونه هاش حلقه شدن

+عاشق شدم؟ عاشق کی شدم؟

بخاطر ناگهانی بودن حرکت فرد پشت سرش و پیچیدن صدای عمیق توی گوش هاش هین بلندی کشید و بشقاب سفید رنگ از دستش سر خورد و کف سینک فرود اومد

+هیس...آروم  دکو، منم

دست پاچه دستکش های پلاستیکی و نارنجی رنگ رو از دست هاش درآورد و نگاهش از روی شونش به چونه ی تیزی که روی کتفش نشسته بود قفل شد

-کاچانن، ترسوندیم!

با خوشحالی چرخید و تو بغل پسر پشت سرش فرو رفت
دست هاش رو دور گردنش حلقه کرد و روی نوک پاهاش بلند شد ، اون رو جلو کشید و لب هاشون رو به هم وصل کرد اما این اتصال زودتر از همیشه توسط فرد مو بلوند شکسته شد

+برو لباس بپوش ، داریم میریم بیرون

با اومدن اسم بیرون چشم های ایزوکو برق زدن و تو بغل کاتسوکی چند بار بالا و پایین پرید
-بالاخرهه بیرون با کاچان..زود آماده میشم قول میدم

سر پسر بزرگتر به نشانه تایید چند بار آروم بالا و پایین شد
همون طور که صدای دوییدن و باز کردن کشو ها به گوش می‌رسید
کاتسوکی نزدیک ترین مبل به در رو انتخاب کرد و روش نشست
پلک هاش تازه روی هم افتاده بودن که صدای دینگ مانند نوتیفیکش گوشیش بلند شد

#های مستر باکوگو، یکسری از پرونده ها نیاز به بررسی دوباره دارن...اگر امکانش هست فردا چند ساعت اضافه تر بمونیم و چکشون کنیم؟

هرکاری میکرد نمیتونست اون پیام رو با یه لحن عادی بخونه، تا جایی که خبر داشت همه پرونده هارو امشب تموم کرده بود و چیزی برای چک کردن نبود
گونه هاش با یادآوری امروز و لباس غیر مناسب و یقه بازی که اون دختر پوشیده بود داغ کرد و هجوم خون به یه قسمت خاص از بدنش باعث شد درد بدی توی دلش بپیچه
صدای بسته شدن در اتاق و صدا شدنش توسط پسر چشم سبز به خودش اوردش..

-کاچان من آمادم ببخشید منتظر موندی

چشم هاش از نوک موهای فرفری تا جوراب های سفید رنگ پسر روبروش رو آنالیز کردن
موهای فرفری ، چشم های سبز ، صورت کک و مک دار، لپ های صورتی ،هودی زرد رنگ با نوشته های آبی رنگ، بدن توپر ، قده کوتاه و رون های پر...
ناخودآگاه تصویر بدن و صورت نوریکو جلوی چشم هاش ظاهر شد
موهای بلند و صاف مشکی رنگ، چشم های آبی ، صورت سفید و صاف، گونه های استخوانی و بدن رو فرم..

𝑫𝒐𝒏'𝒕 𝑳𝒐𝒐𝒌 𝑩𝒂𝒄𝒌Where stories live. Discover now