Part 29: I Hate Traffic 🚦

768 241 209
                                    

😈😈😈😈
خببببب... یه نفر یه کامنتی داد، من تبدیل به اکلیل شدم.... پسسسس یه قسمت فقط و فقط بخاطرش آپ میکنم.... باشد که رستگار شوید.... فقط کامنتها رو بترکونید....

هشدار: اگر زیر ۱۸ سال هستید، این پارت رو نخونید.

پ.ن: من اسمات نویس نیستم ...

----------⁦(✿^‿^)⁩⁦(◍•ᴗ•◍)⁩

Kris POV:

همیشه از ترافیک متنفر بودم و امروز،بیشتر از هر روز. دقیقا، یک ربع میشد که توی ترافیک بودیم و طبق نقشه، و زمانی که زده بود، در بهترین حالت، نیم ساعت دیگه میرسیدیم خونه. ولی وقتی میگه نیم ساعت، باید روی 45 دقیقه و یکساعت حساب کنی. کلافه پوفی کشیدم و جونمیون با خنده گفت:"چرا انقدر کلافه ای؟"

بهش نگاه کردم. سوال پرسیدن داشت؟! مثل همیشه آروم و موقر بود ولی من از پنج دقیقه پیش حتی گره کروات و دکمه بالای لباسم هم اذیتم میکرد. پس هر رو رو باز کرده بودم. گفتم:"ترافیک امروز کلافه کننده است."

خندید و گفت:"ترافیک؟"

سری تکون دادم و گفتم:"ترافیک."

با پوزخند بهم نگاه کرد و گفت:"یعنی اگر من کنارت نبودم و راجب موندن توی خونه ت باهات صحبت نمیکردم، بازم کلافه میشدی؟"

خب، اون نگاه، اون لحن، اون پوزخند، یه موج گرم رو حواله جایی کرد که نباید میکرد. بهش نگاه کردم و گفتم:"میون، نکن."

دستش رو روی رون پام گذاشت و کمی خودش رو بهم نزدیکتر کرد و گفت:"چکار نکنم کریس؟"

به دستش نگاه کردم و گفتم:"هیچ کاری نکن. بذار بتونم تا خونه برونم."

کمی صورتش رو به صورتم نزدیکتر کرد و نفس هاش رو روی گونه و گردنم حس میکردم. با لحن آروم و اغوا کننده ای گفت:"ولی من از صبح به زور خودم رو کنترل کردم که حرفی نزنم و کاری نکنم. برای همین، اصلا نمیتونم به حرفت گوش کنم عزیزم."

و بعد لیسی به گوشم زد و نشست و لعنت بهش، داغ کردم. مگه میشد پسری که عاشقشی کنارت باشه و بعد باهات اینطوری رفتار کنه و داغ نکنی؟! اگر که شما میتونید، پس باید بهتون تبریک بگم. خیلی توانمندید.

توی جی پی اس زدم «هتل». و خب، نزدیکترین هتل به اینجا، 5 دقیقه راه بود. میون با دیدن حرکتم خندید و گفت:"این هتل خوب نیست. اولین خیابون، سمت راست، برو تا به چهار راه برسی. بعد که رسیدی، سمت چپ، دو تا چهار راه اونطرف تر، یه هتل خوب هست."

با غرولند گفتم:"چقدر طول میکشه؟"

با خنده گفت:"مطمئن باش منم عجله دارم. کنترل کردن خودم از صبح کار راحتی نبود."

راهنمای راست رو زدم تا به لاین اول برم و خب، خیلی سریع وارد خیابون شدم و بعد چهارراه و بعد سمت چپ و دو تا چهار راه و در آخر، یه هتل پنج ستاره عالی جلوم بود. وقتی رسیدیم، از ماشین پیاده شدم و کلید رو دادم به خدمتکار تا جای مناسبی پارکش کنه و بعد، دست جونمیون رو گرفتم و سمت پذیرش رفتیم. وقتی رسیدیم، گفتم:"سوئیت VIP دارید؟"

Similar BUT differenT + After Story (completed)Where stories live. Discover now