Similar BUT differenT + After Story (completed)

Part 34: Colorful

PCY POV:

با بوسه های ریزی که به صورتم زده میشد، چشمهام رو باز کردم. هوا تقریبا تاریک شده بود. به بکهیون که با خنده بهم نگاه میکرد، نگاه کردم و گفتم:"ساعت چنده؟"

بوسه ای به لبم گذاشت و گفت:"8 شده. پاشو یه چیزی بخور."

بغلش کردم و گفتم:"نمیخوام از بغلت بیام بیرون."

خندید و گفت:"چنیولی من کی انقدر لوس شده؟! تازه باید بریم حمام."

بهش نگاه کردم و گفتم:"حس میکنم مثل بچه ازم مراقبت میکنی!"

با خنده گفت:"درست فکر میکنی. حالا پاشو بریم حمام. من هم غذا سفارش میدم بیارن."

و از روی تخت بلند شد و مجبورم کرد من هم بشینم و خب، درد کمرم خیلی بدتر از صبح بود. چشمهام رو از درد بستم و گفت:"بریم یکم توی وان ماساژت میدم. بهتر میشی. در واقع تو نت نوشته که بهتر میشی."

و مضطرب خندید. به زور لبخندی زدم و ایستادم و گفتم:"نگران نباش. بهتر میشم."

و لنگ لنگون به سمت حمام رفتم. وان رو گذاشته بود پر شده بود و آب ولرم رو به گرم بود. کمکم کرد داخل وان بشم و بعدش خودش هم داخل شد. پشتم نشست و شروع کرد به ماساژ دادن کمرم و خب، لذت بخش بود. بدنم کمی از حالت انقباض خارج شد. گفتم:"بکهیون، دستهات معجزه میکنه."

خندید و گفت:"میدونم."

خندیدم و گفتم:"هیچ وقت فکر نمیکردم با کسی بخوابم."

پشت کمرم رو بوسید و گفت:"منم. من حتی فکر نمیکردم کسی رو ببوسم."

و خندید. گفتم:"خیلی دوستت دارم بکهیون."

مجبورم کرد بهش تکیه بدم و گفت:"من عاشقتم چانیول. و لطفا ادامه نده! چون صدات داره باعث میشه تحریک شم."

خندیدم و گفتم:"شنیدم که میگن زوجها بعد از بار اولشون، بار دومشون توی حموم و توی همون روزه."

خندید و گفت:"زوجهای دیگه رو نمیدونم. ولی من و تو، خب، الان تو شرایطش نیستیم. کمرت..."

حرفش رو قطع کردم و گفتم:"نترس بکهیون... نمیکنمت!"

خندید و بعد از چند ثانیه گفت:"متاسفم چانیول."

متعجب گفتم:"چرا؟"

-:"تو نمیخواستی باتم باشی و بخاطر من..."

نذاشتم ادامه بده. گفتم:"بک، برای تو مهم چیه؟ من؟ یا تاپ و باتم بودن؟"

بدون مکث گفت:"تو."

لبخندی زدم و گفتم:"برای من هم اولویت تویی. من میتونم تمام عمرم باتم باشم فقط اگر یکی از شروطت برای بودن با من این باشه! مهم عشقمونه پس لطفا بجای حرف زدن، به نوازش و ماساژ دادن من فکر کن. هنوز کمرم درد میکنه."