Part 38: DoHyung

645 224 116
                                    


سلام.
قبل از شروع این پارت، لطفا اگر روحیه حساسی دارید یا سنتون کمه، به هیچ عنوان این پارت رو نخونید. شاید براتون اذیت کننده باشه.

🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧

DH POV:
شین همیشه یه عوضی بی رحم بود. حتی توی زندان! شاید هر کسی جای شین بود، حالا که نزدیک به اعدامش بود، سعی میکرد آدم خوبی باشه ولی اون هیچ وقت آدم نبود. حتی الان که توی زندان بود، به کارهاش افتخار میکرد و برای خودش نوچه داشت. خیلی ها رو میزد و خیلی وقتا، به پسرهای کم سنی که توی زندان بودن، تجاوز میکرد. فقط کافی بود از اون بچه خوشش بیاد و بکشتش یه گوشه و به بدترین حالت ممکن، بهش تجاوز کنه و بعدش هم تهدیدش کنه که اون بچه نتونه حتی به کسی چیزی بگه. اون یه عوضی به تمام معناست.

و بدترین قسمت قضیه که هر ثانیه من رو آزار میداد این بود که شین، هم سلولی من بود و هر روز باید اون آدم متجاوز رو میدیدم و بهش احترام میذاشتم. متنفر بودم از اینکه بخوام به چنین آدمی احترام بذارم و جلوش تعظیم کنم. ولی مجبور بودم. نمیتونستم بی گدار به آب بزنم و از خودش هم میترسیدم. و از اینکه جلوش ضعف داشتم از خودم متنفر بودم. من آشغال نبودم ولی به یه آشغال احترام میذاشتم و خیلی وقتا سکوت میکردم.
من آدم خوبی نبودم. هیچ وقت! ولی حداقل آدم بودم و توی خلافهام، وجدان داشتم. بچه ها و زنها خط قرمزم بودن! ولی شین، اون براش هیچی فرق نداشت. 5 سال حبس داشتم بخاطر سرقت مسلحانه و البته قبلش هم 2 سال بخاطر اینکه زده بودم یه نفر رو ناکار کرده بودم، زندان بودم. قبل اون هم بخاطر فروش مواد 2-3 سالی زندان بودم. ولی تو همه سالهایی که مواد میفروختم، هیچی به زنها و بچه ها نفروختم. اگر مردی انقدر جنم نداره که خودش موادش رو تهیه کنه، بهتره از نئشگی بمیره!

ولی امروز کاسه صبرم سرریز شد. دیگه نمیتونستم سکوت کنم و هیچ کاری نکنم. وقتی امروز دیدم شین جلوی خودم به یه پسر جوون که بخاطر جیب بری زندان بود، توی سلول خودم، تجاوز کرد، دیگه داغ کردم. اون پسر، فقط فریاد میزد و شین هم با کتک زدنش سعی میکرد خفه ش کنه. نوچه هاش پسر رو گرفته بودن و شین هر غلطی خواست کرد. و بعد وقتی پسر از خونریزی شدید از حال رفت، خودش رو بیرون کشید و به نوچه هاش گفت از حالا برای شما.
یه آدم چقدر میتونست عوضی باشه. من 2 ماه دیگه آزاد میشدم و بهتر بود ساکت باشم! ولی نمیتونستم ساکت بمونم. اون عوضی، ... هیچ فحشی مناسبش پیدا نمیکنم.
امشب، موقع خاموشی، باید نابودش میکردم. به روش خودش.
من دوهیونگم و 30 سالمه. وقتی کسی من رو میبینه فکر میکنه 18 سالمه چون از لحاظ ظاهری، خیلی کوچکتر دیده میشم و خب، شین چند باری هم باهام ور رفته تو این مدت و من بخاطر اینکه می‌خوام آزاد شم، هیچ کاری نکردم و گذاشتم هر غلطی خواست بکنه. اینطوری نبوده که قبلا کسی بهم تجاوز نکرده باشه ولی اینکه اون یه عوضی مثل شین باشه بیشتر حالم رو بد میکرد. ولی دیگه بسه. امشب، تاوان کارهاش رو میبینه. امشب انتقام همه رو ازش میگیرم.

Similar BUT differenT + After Story (completed)Where stories live. Discover now