Part1_Alpha_

10.5K 1K 97
                                    

♡رنگی کردن ستاره پایین رو فراموش نکنید♡


آلفای سر درسته کیم سوهیون از نگرانی و استرس مشغول گاز گرفتن لب پایینش بود.
کی انتظار داشت که اون بعد از بزرگترین باخت زندگیش اینجا باشه؟
هیچ وقت انتظار نداشت بی احتیاط بودن اون رو تبدیل به همچین شخص فقیر_یا بهتره بگیم گدایی_ کنه؟!
به آلفای مذکری که با ابروی راست بالا رفته و دست هایی که با نظم روی صندلی چرم قرار داده و بهش خیره بود نگاه کرد.

 کی انتظار داشت که اون بعد از بزرگترین باخت زندگیش اینجا باشه؟ هیچ وقت انتظار نداشت بی احتیاط بودن اون رو تبدیل به همچین شخص فقیر_یا بهتره بگیم گدایی_ کنه؟!به آلفای مذکری که با ابروی راست بالا رفته و دست هایی که با نظم روی صندلی چرم قرار داده و به...

Oops! Această imagine nu respectă Ghidul de Conținut. Pentru a continua publicarea, te rugăm să înlături imaginea sau să încarci o altă imagine.

"خب چی میگی آلفا سوهیون؟"

صدای غلیط و سنگین و درعین حال غالب مرد جوان آلفا تو گوش هاش طنین انداخت و باعث شد آب دهانش رو قورت بده و با چشم های ملتمس بهش نگاه کنه.

"من نظرمو عوض نمیکنم. اگر کوچیکترین لطفی ازم میخوای باید همون چیزیو که ازت خواستم بهم بدی! "

اسم اون آلفا جئون جونگکوک بود، مردی که بدون هیچ ترس و مهربونی جلوه سرد و بی رحم خودش رو می ساخت. و حالا درخواستی که بیان کرده بود چیزی نبود! بلکه شخصی بود!
کسی که عزیزترین شخص برای سوهیون بود...پسر دوم اون، یک امگای مذکر!

"من...واقعا هیچ...هیچ راه دیگه ای نیست؟"
سوهیون با صدای خجالت زده ای پرسید.

درخواست حتی یک سکه اون هم برای کسی که خودش آلفای اصلی یک پکه تحقیر آمیز بود.
اما اون نمیخواست با دست خالی به پک برگرده، وقتی متوجه شد کیسه کوچک سکه های طلایی که با فروش کت و خز به دیگران تو شهر به دست آورده گم شده، تمام دنیا به شدت دور سرش می‌چرخید.
پک کیم سوهیون پک کوچکی بود که تو منطقه کوهستانی شمال شرق زندگی میکردند.
اولین درآمد پک از فعالیت کوچک اعضا و جفتش تو حیطه بافت فرش و پالتو و ساخت کیف و دستکش بود.
با رسیدن اول هر فصل اون تمام محصولات ساخته شده رو جمع میکرد و با بردن و فروختنشون تو شهر برای اداره پک پول به دست می آورد.
اینبار بعد از فروش همه چیز مقدار بیشتری پول نسبت به قبل جمع کرده بود، اما شب، وقتی که اونها رو زیر کیفش نگه داشته بود، یکی پولش رو دزدید!

اون آلفای میانسال نمیخواست دست خالی به پک برگرده پس به اینجا اومده بود. بزرگترین و قوی ترین پک تو شمال و جنوب، و اونقدر پهناور و وسیع که مرز هاش در شرق و غرب قرار داشت.
حالا اینجا تو این دفتر نشسته بود و از رهبر جوان بیست و هشت ساله اونها درخواست کمک میکرد!
سوهیون قصد داشت از مرد کمی پول قرض کنه اما اوضاع کمی متفاوت شد!
رهبر جوان پک پیشنهاد خیلی بیشتری از چیزی که میخواست رو داد و اما در عوض...اون پسرش رو میخواست!
اوه پسر زیبا و معصومش....

"بله، اونجا ی در هست، میتونی برگردی!"

رهبر جوان جواب داد و باعث شد سوهیون آهی بکشه و لب پایینش رو به دندون بگیره.

اما انگار واقعا هیچ چاره ی دیگه ای نداره!


توضیحات اضافه نویسنده:
این فن فیک تفاوت سنی ۱۲ ساله داره. رابطه با شخص زیر سن قانونی از نوع اجباری داره.
حتی اگر عشق_عجبار باشه اما هنوز هم تجاوز و سواستفاده داره!
خوشتون نمیاد؟! نخونید!

All the credits of this book go's to @rabisworld02
I am just the translator this time^^

______________________



چطورید قطره بارونام؟!
این شما و این اولین کار ترجمه من که میخونید^^
در جریانید که لینتون کارش تو چندتا زبان همچین بد نیست:) پس گفتم یکم براتون از داستانهایی که خودم میخونم ترجمه کنم.
اجازه ترجمه هم از نویسنده اصلی گرفته شده پس خیالتون راحت باشه.
من چندتا چپتر از قبل آماده شده دارم و تا وقتی اونها رو بزارم آپ میشه یک روز در هفته^^ ولی وقتی چپتر های آماده تموم بشه بعد از هر بار آپ شدن کیجد و یس مستر یک پارت هم از این داستان ترجمه میشه^^
فقط یک نکته بگم که از اونجایی که من دراصل نویسنده ام نه مترجم یک جاهایی از کارو عوض کردم و دقیق و اونطوری که بود ترجمه نکردم تا نوشتش به فارسی روون تر و قشنگ تر و قابل درک تر بشه پس اگه نسخه اصلی رو خوندید نیایید گلوی منو بگیرید و بگین اینجا که اینو نگفته؟! اینجا که فرق داره؟!😂😁
و اینکه آهان بعضی چپتر ها خودشون همینقدر کوتاهن و من کامل ترجمه میکنم و تاجایی که بتونم هیچ پارتی رو نصفه نمیکنم، پس برای کوتاهی سر من غر نزنید بخدا این بار تقصیر من نیست.😁🤷🏻‍♀️
راستی...گفتم اینجا هم بگم: اینستاگرام منو دنبال کنید، اونجا یک‌سری ویدئو و ادیت از شخصیت های کیجد و کلا همه بوکام میزازم و یکم بیشتر باهم آشنا میشیم^^
آی دی: lin_linshi

لین_لین شی^^ آسونه نه؟!

با عشق؛ لین♡

Blue Orchid_PersianTranslate{kookv}Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum