Part 18

1.6K 284 22
                                    

همه چیز خوب بود.
تهیونگ و جیمین به بار رسیدن. جیمین مست کرد و به طرز عجیبی ساکت بود. هیچ حرفی نمیزد و فقط به تهیونگ ذول زده بود!

خب این اولش بود. چون یهو از جاش بلند شد و گفت میخواد بره برقصه. و به طرز باورنکردنی‌ای اون ادم افسرده، تبدیل شد به یه بمب انرژی. جوری که از میزشون تا پیست رقص با قر کمر و خنده‌های مسخره حرکت میکرد.

تهیونگ هوفی میکشه و به پشتی صندلی تکیه میده.خیالش راحت شده. جیمین ناراحت نیست.  و تنها کافی بود لحظه‌ای سرش رو به لاس زدن با یکی دیگه گرم کنه تا فاجعه‌ای رخ بده.

جیمین کاملا مسته. ادم مست کنترلی رو کاراش نداره. داره؟! وسط پیست خودشو جا میده و دستاشو بالا میبره و با حالت تحریک‌کننده‌ای کمرشو تکون میده. فقط میخواد خودشو خالی کنه.

لحظه‌ای متوجه حضور شخصی پشت سرش میشه. بدون اینکه برگرده لبخندی میزنه. داره عالی میشه. دستاشو میزاره رو دستی که دور شکمش از پشت حلقه شده.

به بدن پشت سرش تکیه میده و حرکات کمرشو ادامه میده. مشت شدن دست اون آلفا رو روی شکمش حس میکنه. لبخندی میزنه و به طرف آلفا برمیگرده. تو چشماش نگاه میکنه و دستاشو دور گردنش حلقه میکنه.

تیکه بدی هم نیست!

پایین تنه‌اش رو بهش نزدیکتر میکنه و دستشو از پشت تو موهای آلفا فرو میکنه. آلفا کاملا مسخ امگای روبروش شده. جیمین سرشو جلو میبره و یه مقدار رو پاشنه پاهاش بلند میشه. این باعث میشه بدنش کاملا مماس با بدن آلفا بشه.
زیر گوشش با صدای تحریک‌کننده‌ای صحبت میکنه:

_ خوش قیافه ای!

خنده از خود راضی آلفا رو میبینه و پوزخندی میزنه:

_ حیف که خراب شه....

دستشو روی گونه آلفا میزاره و ادامه میده:

_ اما خودت خواستی...!

و بعد این حرف بدون دادن هیچ گونه واکنشی به آلفا، سرشو به دماغ پسر میکوبونه و با عقب رفتنش، با پاش لگدی به شکمش میزنه. این باعث میشه آلفا در فاصله ای دورتر ازش بیفته و توجه بقیه بهشون جلب بشه. روی شکم پسر میشینه و یقشو تو دستاش میگیره:

_ میکشمت مرتیکه عوضی

با دندونای چفت شده میگه و شروع میکنه به مشت زدن تو صورت آلفا. توجهی به افراد دورشون نمیکنه. بلند میشه و به طرف بارمن میره. فکر میکرد با این کار خالی میشه. اما نشد! نه تنها سردرد شدید گرفته بلکه سرگیجه و حالت تهوع هم داره.

صندلی رو میگیره و به طرف آلفا میره که حالا با درد رو زمین نیمخیز شده. پوزخندی میزنه. چه جونی هم داره. نزدیکای طرف که میرسه یکی از پشت میکِشتش. تلاش میکنه بره جلو تا اون آلفای بی شعور رو بکشه.
اما اون یارو ولش نمیکنه.

Destined love [kookmin]Where stories live. Discover now