پارت 14

775 155 93
                                    

سلام✋🙂
تو این پارت قراره یه لیزرِ فول بادیِ مَشتی بکنید😂
قراره پشماتون بریزه
لیزر تضمینی رو با داستان های آرامیس تجربه کنید😏😂😂💔

________________________________



داخل خونه شد و مستقیم به سمت جیمین رفت، از بازوش گرفت و به سمت طبقه بالا کشید.
جنی از حرکت ناگهانی و خشن برادرش تعجب کرد ولی جیمین با این حرکت ته دلش خالی شد، بعد از دو روز دوباره اون چهره ی خشن و ترسناک وی رو میدید و این باعث میشد بدن لرزه بگیره و دمای بدنش از ترس کم بشه
تقلا کرد که دستاشو از دستای بزرگ و قویِ تهیونگ بیرون بکشه ولی نمیتونست
+و.. وی دستمو ول‌کن
×وقت نداریم جیمین باید سریع از اینجا بریم

جنی پشت سرشون راه افتاد و به خاطر سرعت بالای تهیونگ میدوید تا بهشون برسه

=اوپا چرا اینطوری میکنی، ولش کن
×کاری نداشته باش جنی، برو تو اتاقت
=اوپااا ولی

خواست دوباره سمتشون بره که با داد تهیونگ سرجاش وایستاد و اشک توی چشماش جمع شد.
جیمین گریش گرفته بود، دستش که تو دستای تهیونگ بود به شدت فشرده میشد و رو به کبودی میرفت
تهیونگ در اتاقشو باز کرد و جیمین رو برد داخلش، دستشو ول کرد و رفت سمت لباساش

×جیمین زودباش لباس بپوش وقت نداریم
+چ.. چرا مگه میخوایم کجا بریم

تهیونگ به جیمین نگاه کرد که داشت عقب عقب میرفت و با چشمای لرزون و اشکی نگاش میکرد، هوف کلافه ای کشید و به سمتش رفت و هلش داد که به دیوار برخورد کرد و ناله دردناکی کرد
جلوتر رفت و بهش چسبید و اونو بین خودش و دیوار حبس کرد و با صدای بم و لحن دستوریش گفت

×همین الان لباس میپوشی جوجه کوچولو، وگرنه وی رو خیلی عصبانی میکنی، هوم نظرت چیه؟

جیمین آروم تهیونگ رو هل داد و رفت تا لباساشو بپوشه، بعد از 5 دقیقه وقتی هر دو آماده بودن تهیونگ کلتشو از توی قسمت مخفی کِشوش برداشت و داخلش تیر گذاشت، جیمین با دیدن اسلحه ی تو دستای تهیونگ ترسید و با چشمای لرزون به تهیونگ و تفنگِ تو دستش نگاه می‌کرد، تهیونگ وقتی متوجه نگاهِ جیمین شد اسلحرو توی جیبش گذاشت و سمت جیمین رفت
دستشو گرفت و به سمت پله ها به راه افتاد

×اگه پسرخوبی باشی آسیب نمیبینی

از پله ها پایین اومدن و وارد پذیرایی شدن، جنی اونجا نبود احتمالا رفته بود اتاقش، جیمین که از ترس و نگرانی تشنش شده بود، خواست به سمت آشپزخونه بره که تهیونگ جلوشو گرفت

×کجا میری
+میخوام آب ب... بخورم

دستشو ول کرد تا بره آب بخوره، بعد از اینکه یه لیوان آب خورد سمت تهیونگ رفت

×باید بریم یه جای دیگه توله زودباش

خواستن به سمت در برن ولی با صدای محکم کوبیده شدن در خونه تهیونگ نگران به اون سمت نگاه کرد که جین و جی هوپ و آراِم و بادیگاردِ جیمین رو دید




















take care of meWhere stories live. Discover now