پارت 19

1.5K 216 115
                                    

تهیونگ

در ورودی ساختمونو هل داد و سریع وارد لابی ساختمون شد
نگران و حیرون به دور و ورش نگاه میکرد تا اثری از جیمین یا کوک پیدا کنه، با ندیدنشون به سمت آسانسور پا تند کرد تا به سمت اتاق کوک بره
دکمه آسانسور رو فشار داد ، وقتی در آسانسور باز شد خواست داخلش بشه ولی بین راه با شنیدن گریه های یکی ایستاد و به اتاقی که درش نیمه باز بود و گوشه ی سالن بود نگاهی کرد

صدای گریه براش آشنا بود، به سمت صدا قدم برداشت و تو دلش دعا میکرد که اتفاق بدی نیوفتاده باشه
در اتاقو باز کرد و به داخلش نگاهی انداخت
کوک رو دید که با حالت عصبانی و مضطرب توی اتاق قدم میزنه و دستاشو مشت کرده

جیمینو دید که روی زمین نشسته بود و گریه ها و هق هق های مظلومانش توی اتاق پخش شده بود
سریع در اتاقو بست و نزدیک جیمین شد
کنارش زانو زد و صورتشو تو دستاش گرفت و سرشو بالا آورد تا بتونه ببینتش

جیمین با حالت زار و ناراحتی بهش نگاه میکرد، ولی تو نگاهش یه چیز دیگم بود، چیزی شبیه ترس و شاید نفرت

استرس بدی گرفته بود، همونجور که صورتشو نوازش میکرد با صدای آرومی شروع به صحبت کرد

×چیشده بیبی، چرا گریه میکنی

جیمین سرشو عقب تر برد تا از دستاش فاصله بگیره
خودشو به دیوار پشت سرش چسبوند و دوباره گریه کرد

با دیدن حال جیمین و صحبت نکردنش، روشو سمت کوک کرد که همچنان عصبی و مضطرب توی اتاق قدم میزد

×کوک چیشده

با نگرفتن جوابی با صدای بلند تری که دست کمی از داد نداشت، سوالشو تکرار کرد

×د لعنتی یه چیزی بگید دیگه

کوک ایستاد و بهش نگاهی کرد، نگاهی که ازش ناراحتی و استرس می‌بارید، دوباره به جیمین نگاه کرد و سرشو به علامت تاسف تکون داد که باعث شد حس و حال کوک به تهیونگ هم منتقل بشه


فلش بک

سمت سالن طبقه پایین رفت و با دیدن آکواریوم ماهیا به سمتشون رفت و سرشو چسبوند به شیشه و مشغول دیدن ماهیا شد
با حس کردن دست کسی که داره به شونش میزنه سرشو برگردوند و به شخص مقابلش نگاه کرد که با نگاه عجیب و پوزخندی که به لب داشت، نگاهش میکرد

+شما؟

. دونستن اینکه من کیم به دردت نمیخوره ولی چیزایی که میخوام بهت بگم خیلی بدردبخوره
+منظورت چیه، چی میخوای بگی

مرد سرشو جلوتر آورد و نزدیک گوشش زمزمه کرد

. چیزایی که میخوام بگم سِریّه، شاید اگه بقیه بفهمنش زندگی ددیات به خطر بیوفته

مچ دست جیمینو گرفت و اونو نزدیک خودش کشید

. شاید بهتر باشه یه جای خلوت تر باهم حرف بزنیم کوچولو، پس بدون اینکه جلب توجه کنی باهام بیا

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 26, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

take care of meWhere stories live. Discover now