(معنی انواع بوسه!) Pt.20

1.9K 359 360
                                    

همونطور که دکتر، تهیونگ رو معاینه میکرد، جونگکوک با نگرانی کنار تختش ایستاده بود و بخاطر استرسش، پاهاش روی زمین ضرب گرفته بودن.
امیدوار بود فقط یه سرماخوردگی ساده باشه ولی کبودی ای که روی مچ پای تهیونگ بود، خبر از اتفاقات بدتری میداد.

حتی نینی کوچولوشون هم لحظه ای آروم و قرار نداشت و تمام مدت، تو شکمش شیطونی میکرد که این علاوه بر شیرین بودنش، میتونست تا حدودی از استرس جونگکوک کم کنه.

بعد از اینکه معاینه تموم شد، دکتر به سمت یونگی رفت و بهش گفت باید باهم صحبت کنن و جونگکوک که بیش از حد نگران تهیونگ بود، به سمتشون رفت و از دکتر پرسید:
+مشکلش چیه؟

دکتر اول نگاهی به یونگی و بعد نگاهی به جونگکوک انداخت و چند لحظه فکر کرد. پسرک رو می‌شناخت ولی نمیدونست که گفتن همچین موضوعی به اون کار درستیه یا نه.

یونگی که دید وضعیت وخیمه،‌ سریع گفت:
×سرما خورده و امشب ممکنه تب کنه. میشه کنارش باشی و پاشویه اش کنی؟ به تیفانی میگم سوپ درست کنه که بهش بدی.

نفسش رو با حرص بیرون داد و دستش رو روی پیشونیش کشید. میدونست یونگی داره بهش دروغ میگه و همین داشت عصبیش میکرد.
باید خودش دست به کار میشد و میفهمید؟
با شنیدن صدای ناله ی آروم تهیونگ، همه چیز رو فراموش کرد و به سمتش دویید.
وقتی بحث تهیونگ وسط بود، جونگکوک حاضر بود از همه چیزش بگذره.

همون لحظه، یونگی که فرصت رو مناسب دیده بود و میدونست جونگکوک حواسش پرت شده، با دکتر سریع از اتاق بیرون رفتن.

جونگکوک، کنارش رو تخت نشست و دستش رو روی پیشونیش گذاشت.
با حس کردن دمای به شدت بالای بدنش، چشمهاش درشت شدن.
حتی تبش هم عادی نبود!

خواست از روی تخت بلند شه ولی وقتی زمزمه های آروم تهیونگ رو شنید، اخم کمرنگی کرد و دوباره نشست.
تهیونگ داشت هذیون میگفت و فهمیدن حرف ‌هاش خیلی سخت بود.

-جونگ...من...

سرش رو به صورت تهیونگ نزدیک کرد و با ستون کردن دستش کنار سرش، گوشش رو به لبش نزدیک کرد ولی تنها چیزی که فهمید چند کلمه ی نامفهوم بودن.

با چهره ی ناامید، دوباره کنارش نشست و موهاش رو نوازش کرد.
این فردی که الان داشت میدید با تهیونگِ چند ساعت پیش، زمین تا آسمون تفاوت داشت.

با شنیدن صدای در، اجازه ی ورود داد و بعد تیفانی با یه ظرف پر از آب سرد و یه حوله وارد اتاق شد.

تیفانی: آقای مین گفتن تا یه ربع دیگه دارو ها آماده میشن.

با تکون دادن سرش، از تیفانی تشکر کرد و به سمت تهیونگ که همچنان دمای بدنش بالا بود برگشت.
حوله رو کامل خیس کرد و بعد از اینکه آب اضافه اش رو گرفت، اون رو روی پیشونی تهیونگ گذاشت.

All Of My Life 2🧚‍♂️Where stories live. Discover now