🕷️ PART 37 🕷️

222 48 93
                                    

Song: Empty Note - Ghostly Kisses
~•~•~
چند ثانیه بعد از بسته شدن در اتاق، وقتی مطمئن شد کسی توی اتاق نیست، پلکاش به ارومی لرزید و باز شد.
نگاه خیره و بی رمقش مستقیم به سقف دوخته شد.
قطرات سرم با سرعت متوسط رو به بالایی داشت وارد رگ‌هاش می‌شد و به لطف ارام بخش تزریق شده داخلش، خودش رو اروم‌تر حس‌می‌کرد.
حالا دیگه کلمات و تصاویر چند ساعت قبل با سرعت و بی نظم توی سرش تکرار نمی‌شد.
انگار داشت قدرت تحلیل پیدا می‌کرد.
قدرت درک اینکه چرا به اینجا رسیدن؟
چطور عاشق کیم نامجون شد؟
و یا خیلی قبل‌تر از این‌ها.. چطوری رابطشون شروع شد؟
و وقتی بدون غرور و تعصب و هر مسئله احمقانه دیگه‌ای بهش فکر می‌کرد، به این می‌رسید که همش بخاطر خودش بود.
مدت‌ها بود که متوجه کشش درونی خودش نسبت به نامجون شده بود.
متوجه بود که حرکاتش رو زیر نظر می‌گرفت.
به روابطش دقت می‌کرد.

جزئیاتش رو با دقت نگاه می‌کرد.
رو صورتش ریز می‌شد.
با دیدن هیکل و جذابیت‌هاش شل می‌شد و.. فکر چشیدن دوستش تو سرش جولان می‌داد.
اینو میدونست که اگه خیلی خیلی رک بهش بگه می‌خواد یه شب با هم باشن مشکلی پیش نمیاد و چه بسا نامجون هم قبول می‌کرد ولی این چیزی نبود که بخواد.
اگه یک درصد نامجون رد می‌کرد، قضیه کلا کنسل می‌شد و سوکجین شانسش رو از دست می‌داد و این برای مغز 22 ساله‌ی هورنیش غیر قابل قبول بود.
یادش بود..
این که چطور چند بار حتی با تصور بودن با دوست بچگیاش بیشتر شق می‌کرد و هورمون‌های کوفتیش جلوی دیدش رو می‌گرفتن.
باید اونم مشتاق می‌کرد.
و چی بهتر از بازی بگایی همیشگیشون؟

بازی جذابی که به وسیلش می‌تونست هم نامجون رو ببوسه و هم بفهمه که ممکنه تمایلی تو وجودش باشه یا نه؟
یه شو کوچیک که نشون بده مسته زیاد هم نباید سخت باشه نه؟
گزیدن لب‌هاش تو طول اون شب بخاطر سرخ‌تر نشون دادنشون هم همینطور..
و از شانسش.. نامجون هم بعد بوسه اون شب توجه جنسیش به سوکجین جلب شد.
داشت کی رو گول میزد؟
کیم سوکجین شروع کننده کل این ماجرا بود و دلیلش هم کشش جنسیش نسبت به دوستش بود.
بازی‌ای که سوکجین شروعش کرد و نامجون ضربه‌ش رو خورد.
چطور ممکن بود یه انسان به این درجه خستگی از دست خودش برسه؟
سوکجین واقعا از خودش خسته بود.
بریده بود..
دلش نامجون رو می‌خواست.
دلش رابطه چند سال قبل و بودنشون با هم رو می‌خواست.

زیاد بود..؟ بود
یه جورایی مطمئن بود دیگه قرار نیست بخشیده بشه.
اگه راه برگشتی بود، نامجون این راه رو برای تنبیهش در نظر نمی‌گرفت.
به این درجه از خشم نمی‌رسید که بیخیال همه چیز، جلوی همه کل رابطشون رو بریزه بیرون و کثافت کاری‌های سوکجین رو تو صورتش بکوبه.
این فقط.. خیلی از شخصیت صبور و سازگار نامجون دور بود.
شخصیتی که تو هر شرایطی به حفظ بعضی حرمت‌ها اهمیت می‌داد.
و این کارش.. همه چیز رو واضح و شفاف نشون می‌داد.
حتی با تصور جدا شدنشون هم وجودش یخ بست.
مطمئن بود که نمی‌تونه.
شاید باید همه چیز رو درست می‌کرد.
باید تلاشش رو می‌کرد و از طرفی به پاسخ سوالات کوفتی تو سرش می‌رسید.
برای اولین قدم هم.. باید از روی این تخت بلند می‌شد.
نگاهی به سرم انداخت.. انگار خیلی وقت از تموم شدنش می‌گذشت و البته با سرعتی که سویونگ تنظیم کرده بود زیاد هم دور از انتظار نبود.

WHAT IF I LOVE YOU? | NAMJINWhere stories live. Discover now