🕷️ PART 38 🕷️

247 49 102
                                    

به محض توقف موتور، بلافاصله بی توجه به هوسوک که راننده بود، از روش پایین پرید که نتیجه پرش یهوییش تیر کشیدن مچ پاش بود ولی حقیقتا سوکجین الان اصلا نمی‌دونست مچ پا چیه که دردش رو حس کنه.
پاهای بی جونش با سرعت داشت سمت محل کنترل میدوید و ظرف مدت خیلی کوتاهی اون دویست متر رو طی کرد.
با رسیدن بهشون بقیه هم متوجهشون شدن و چیزی که واقعا سوکجین رو آزرده می‌کرد، نگرانی و استرسِ توی چشمای همیشه اروم و خنثای داور و رئیس پیست غیر قانونیشون بود.
جوری که چند قدم باقی مونده رو سمت سوکجین برداشت و با لحنی که انگار چیزی تا گریه کردنش نمونده بود به حرف اومد
چیتا: ج.جین
نگاه ترسیدش رو بهش دوخت
سوکجین: م.میشه بگی چی شده؟.. ب.بگو فقط.. فقط داشتی شوخی می‌کردی.
نگاهش ملتمس بود. چیزی که دختر مقابل تا حالا ندیده بود
سوکجین: لطفا.. لطفا..

پسرا، سویونگ و جون می هم حالا بهشون رسیده بودن و با شنیدن بخش اخر حرفای سوکجین، منتظر و نگران به چیتا زل زده بودن.
دختری که لقب چیتا رو به خودش داده بود و واقعا هم برازندش بود چون از برندگان المپیک تو مسابقه دو بود، سرش رو پایین انداخت.
نه تنها اونا، بلکه در حال حاضر کل افرادی که اونجا وایساده بودن و به خیال خودشون اومده بودن یه کورس هیجان انگیز رو ببینن، با اطلاعاتی که به دستشون رسیده بود متشنج و نا اروم شده بودن.
سوکجین با هر لحظه نگاه کردن به چیتا، امیدش به اینکه این قضیه واقعا سرکاریه بیشتر از بین می‌رفت.
چیتا ادمی نبود که با چیزای پیش پا افتاده به همچین حالی دچار بشه.
دختری که به تنهایی رئیس بزرگترین پیست غیر قانونی سئول بود و سال‌ها بود کل دولت کره رو دور زده بود و به تنهایی، همه وحشیایی که به پیستش میومدن رو کنترل می‌کرد در حال حاضر قالب تهی کرده بود و هیچ اثری از اون دختر قوی دیده نمی‌شد.
یونگی: حرف بزن چیتا.. چرا یه کاری نمی‌کنین؟

جونگکوک: چرا؟.. چرا متوقفش نمی‌کنی؟ اصلا کجاست که خودمون برش گردونیم؟
دور از ذهن بود ولی دختری که نیم تنه ادیداس و شلوارجاگر رو بدون هیچ لباس دیگه‌ای تو این سرما پوشیده بود هم به مقدار خیلی زیادی نگران کیم نامجون بود.
خیلی سال بود میشناختش و دوست نداشت لاشه تیکه تیکه شدش رو تحویل افراد رو به روش بده.
و باید اعتراف می‌کرد که در حال حاضر هیچ اهمیت فاکی به موقعیت پیست و احتمال لو رفتنش هم نمی‌داد.
مک ارومی به لب پایینش زد و بلاخره با صدای لرزونی جواب داد
چیتا: نمی‌شه.. نقطه شروع اون طرف شهره
پسری که از دوستان و همراهان چیتا بود جلو اومد و ادامه داد
-ما به محض فهمیدن این قضیه سعی کردیم متوقفش کنیم ولی نامجون گفت اگه لازم باشه خارج از مسابقه، این مسیر رو طی می‌کنه.. چیتا گفت اگه همچنان تو لاین بمونه بهتره چون حداقل میتونیم از طریق ایرپاد باهاش حرف بزنیم.

خب.. اون دختر واقعا قید پیست عزیزش که چندین سال واسش تلاش کرده بود رو زده بود.
صدای سوالی و نگران سویونگ بلند شد
سویونگ: اگه.. اگه بدون زانوبند مسابقه بده.. منظورم اینه که.. چه خطری تهدیدش می‌کنه؟
سویونگ که هیچ اطلاعاتی از این نوع مسابقات و جریانات نداشت، خوش بینانه فکرد می‌کرد نگرانی پسرا به این خاطره که نامجون موارد امنیتی رو رعایت نکرده در حالی که صدای دو دلش به خوبی نشون میداد خودش هم اعتقادی به این دل خوشی کوچیکش نداره.
با یه نگاه کلی هم می‌شد متوجه شد که هیچ کدوم تمایلی به جواب دادن به این سوال ندارن پس ناچارا پسر مو بلوند جواب داد
-مسابقه امشب بین حرفه‌ایاست.. چندین هفتست داریم برنامش رو میریزیم.
مکث کوتاهی کرد.
پسرا به خوبی در جریان این مسابقه بودن و حتی اگه این جریانات پیش نمیومد احتمال شرکت کردنشون خیلی بالا بود.
مو بلوند ادامه داد

WHAT IF I LOVE YOU? | NAMJINМесто, где живут истории. Откройте их для себя