🕷️ PART 42 🕷️

203 48 59
                                    

علاوه بر ضربه‌هایی که به یه جایی می‌خورد، همهمه‌هایی هم به گوش می‌رسید که هیچ کدوم حتی درکی از ماهیتش نداشتن چه برسه به محتواش.!!
با افزایش سر و صداها، سوکجین با اخم غلتی زد، دستش رو دور جسم کنارش حلقه کرد و سرش رو زیر گردنش فرو برد.
نامجون دستی که زیر سر جین بود رو جمع کرد و دور شونه‌های سوکجین حلقه کرد.
با همون مغز خوابیده، بینیش رو توی موهاش برد و نفس عمیقی کشید.
راضی از بوی خوشایندی که به ریه‌هاش رسید، بوسه‌ای روش گذاشت و دماغش رو فاصله داد که روی ادامه خوابش تمرکز کنه.
برای چند دقیقه کوتاه، سر و صداها خوابید که باعث شد مجددا خواب هردوشون عمیق بشه و از جهان اطراف جدا بشن.
جیمین رمز در رو با دستای لرزون وارد کرد و بلافاصله کنار کشید که مورد ضربات وحشیانه جون می وارد نشه.
با صدایی که ایجاد شد و نشون از تایید پسوورد در ورودی بود، دستگیره رو کشید و در رو محکم به داخل هل داد و نتیجه اثابت در با دیوار صدای بلند و مهیبی بود که.. باعث نشد دو متهم حتی برای یک لحظه هم بیدار بشن.

تهیونگ: عزیزم.. این درست نیست اینجوری وارد خونه مردم بشیم شاید ی..
با برگشتن سر جون می و دیدن چشمای برزخیش حرف‌هاش رو خورد و مظلوم و سرخورده عقب کشید.
جیمین خواست چیزی بگه اما به کل قدرت تکلمش رو از دست داده بود.
جونگکوک با ترس اب دهانش رو قورت داد و اخرین تلاشش رو کرد
جونگکوک: فقط بزار زنده بمونن..
لبخند شل و ول و بی جونی زد
هوسوک: به قطع نخاع رضایت بده..
پوزخند حرصی زد و سمت خونه برگشت و با همون چشمای برزخی به راهرو خیره شد
جون می: تهیونگ؟
سرش رو بالا اورد و سعی کرد با صدای محکمی جواب بده
تهیونگ: هانی؟
جون می: منتظرم بمون تا زندانم تموم میشه.. بهم خیانت کنی به سرنوشت دوستات دچار میشی

این بار جمعی اب دهانشون رو قورت دادن
تهیونگ: ا.البته.. شک نکن منتظر میمونم
سرش رو زیر گوشش برد و با اروم‌ترین صدای ممکن گفت
هوسوک: خودم واست یه زن خوب پیدا میکنم.. این بار کلی خوش بخت میشی دوست عزیزم
سرش رو سمتش چرخوند و نگاه متشکری بهش انداخت
تهیونگ: بهت اعتماد دارم.. میسپارمش دستت
چشمکی زد و عقب کشید..
قدم‌های جون می با استحکام زیادی وارد راهرو شد و صداش، توی خونه اروم و ساکت طنین انداخت.
وسط نشیمن ایستاد و با چشمای تنگ شده، نگاه ذره بینی به محیط خونه انداخت.
جون می: جونگکوک.. اتاق خواب. جیمین.. سرویس‌های بهداشتی. تهیونگ.. اشپزخونه. هوسوک.. بالکن.
قدمای سریع پسرا با سرعت هر چه تمام‌تر شروع به حرکت کرد و سی ثانیه بعد دوباره سر جای خودشون و پشت جون می مستقر شدند.

تهیونگ: خیر
جیمین: خیر
جونگکوک: خیر
هوسوک: خونه تمیزه.
نمی‌تونست باور کنه..
اگه خونه هم نبودن پس کجا بودن؟
نفس عمیقی کشید و چشماش رو بیشتر رو محیط چرخوند.
هیچی به هیچی..
پوفی کشید و خواست سریع‌تر مکان رو ترک کنه که با صدای سرفه‌ای که شنید سر جاش خشکش زد و چشمای پسرای پشت سرش با ترس گرد شد.
لبخند شیطانی زد و سمت ست کاناپه‌های جلوی تیوی که به صورت نیم دایره بودند، حرکت کرد.
اونا به همه جا دقت کردن جز جایی که دقیقا جلوی چشمشون بود.
به محض کنار رفتن پشتی کاناپه، دو موجود خوابیده روی زمین پیدا شدن که همدیگه رو بغل کرده بودن و رو ابرا سیر می‌کردن.

WHAT IF I LOVE YOU? | NAMJINWhere stories live. Discover now