18🤝

136 46 77
                                    

آروم و قرار نداشت و هیچکدوم از روش های کنترل استرس به کارش نمی اومدن.ظاهرا اون نوشته ها، تنها روی ورقه های نازک کتاب کاربردی به نظر میان..

پلک هاشو روی هم فشرد.

زنده بیرون اومدن جین از پشت درِ سفید رنگ براش مهم نبود.نه حالا که متوجه شده بود جین یکی از عوامل اصلیه اون باندِ مضخرفه.

ولی در کنار تمام حرص و تنفرش، مردِ زخمی تنها برگ برنده برای رسیدن به یونگی، نامجون و هوسوکه.

با یادآوری وضعیت نامشخص هوسوک فاکی زیرلب گفت.اون پسر به جای درست کردن خرابه های اطرافشون، لگدی به ستون زندگیش زده بود و جانگکوک ایده ای درباره محل هوسوک نداشت.

زیر آوار گرفتار شده یا فرار کرده؟

سری تکون داد تا احتمالات ترسناک ذهنشو بیرون بریزه.

الان وقت فکر کردن به سیاهی نیست.

با دیدن عقربه ساعت نفسشو پرصدا بیرون فرستاد.شاید بهتر بود به تهیونگ سری میزد.ظاهرا عمل جین قرار نیست به این زودی ها تموم شه ولی پرستار تهیونگ گفته بود آرامبخش تا یک ساعت پسرک رو به خواب عمیق میبره و از اون یک ساعت، ده دقیقه گذشته بود.

______

با رسیدن به اسکله و توقف قایق، لای پلک هاشو باز کرد.اصلا نفهمیده بود کی به خواب رفته.

هوسوک به زور دست مرد کناریش ایستاد و اولین نفر از قایق خارج شد.

بعد از اون یونگی رو از آغوش نامجون جدا کردن و به کمک دو مرد ژاپنیِ بیرون از قایق، بیرون کشیدنش.

نامجون هم بلافاصله بیرون پرید و توجهی به مچ پاش که به شدت به لبه ی سنگ اسکله کوبیده شد نکرد.تمام نگاهش سمت یونگی بود که همچنان قصد نداشت تیله های مشکی رنگشو به نامجون نشون بده.

جیمین آخرین نفر پا به زمین محکم گذاشت و در حالیکه به زبان ژاپنی چیزی میگفت، سمت ماشین هایی پارک شده قدم برداشت.

ماشین هایی که مشخصا از طرف  ساکومی بودن.

نامجون، هوسوک، یونگی و سه نوازنده ی جوونی که همچنان به سوپراستار شدن فکر میکردن، در ماشین های جدا گونه ای قرار گرفتن و سمت مقصد حرکت کردن.

شیشه های دودی مانع از دیدن مناظر اطراف میشد و به نامجون اخساس خفگی القا میکرد.

+چرا جدامون کردین؟

سوال ذهنشو بدون لحظه درنگ از جیمین که صندلی جلو نشسته بود پرسید و بابت شنیدن صدایی سکوت مانند، دندون هاشو روی هم فشرد.

+ماشینو نگاه دار

جیمین تنها پوزخند صداداری زد و صدای ضبط رو بالا برد

+بهت گفتم ماشین رو نگه دار...

صدای فریاد نامجون، باعث بالا رفتن اسلحه ای کوچیکی سمت پیشونیش شد.

Him(نامگی)Where stories live. Discover now