👒118👒

90 6 0
                                    

🐈نکیسا🐈

اونقدری توی رادین محکم ضربه میزد که کنترل ناله هاش رو از دست داده بود.

حسابی زده بودم بالا.
بدنم داغ کرده بود.
شروع کردم به درآوردن لباس هام.
رادین دستش رو سمت پایین تنه ام آورد و ناله هاش رو با بوسیدن گردنم خفه میکرد.

صدای ناله های من هم که بلند شد کوهیار جری تر شد.

خشونتش زده بود بالا و معاشقه ی خشنی راه انداخته بود!

اونقدری ضربه هاش تند و پشت سر هم بود که رادین بدون لمس شدن کام شد!

وقتی کوهیار ازش کشید بیرون برگشت سمتش و مردونگی سخت و متورمش رو وارد دهنش کرد.
منم دلم خواست.
سریع بهش اضافه شدم.
هر دومون مشغول بوسیدن و خوردن مردونگیش شدیم.

کوهیار تکیه به دیوار از خود بی خود شده بود و صدای ناله های مردونش تموم گوش هام رو پر کرده بود!

حتی وقتی کام شد هم از بوسیدن و مکیدنش دست نکشیدیم.
خندون روی سر هر دومون رو نوازش کرد و وقتی از بازوی من گرفت و چسبوندم به دیوار جیغ خفه ای کشیدم.

میدونست که نمیتونم خشونتش رو تحمل کنم.
سریع شروع به بوسیدنم کرد.
روی شونه هام رو بوسید.
حرفی نمیزد و تنها با بدنش و لباش و دست هاش کار میکرد.

silent🔇voiceWhere stories live. Discover now