🐈نکیسا🐈
رادین اومد کنارم و روی صورتم رو بوسید و روی موهام رو نوازش کرد.
انگار میخواست آرومم کنه.کوهیار خیلی آروم مشغول بازی با پایین تنه ام شد.
رادین عضوم رو میون انگست هاش گرفت و آروم آروم نوازشش میکرد و میمالیدش و کوهیار هم با انگشت هاش سوراخ کوچولو و صورتیم رو میمالید.دیگه از خود بی خود شده بودم.
لبام رو روی شونه های رادین گذاشتم و گازی ازش گرفتم و مکیدمش و وقتی کوهیار مردونگیش رو هیو ورودیم فشرد آه عمیقی کشیدم.رادین از زیر رونم گرفت و پام رو بالا آورد تا کوهیار بهتر خودش رو تموم جا کنه.
کم کم واردم کرد و از گردنم گرفت و سرم رو عقب آورد و لبام رو هم شکار کرد.
ناله ی بلندی سر دادم که میون بوسه هاش خفه شد.
اشک هام چکید.
درد داشت اما عاشقش بودم.شروع به حرکت کرد و لبای سوزاننده اش روی گردنم نشست.
رفته رفته اوج گرفت و رادین هم نشست روی زانوهاش و عضوم رو به بازی گرفت و وارد دهنش کرد.
واقعا لذتش فرای توانم بود!
جیغی کشیدم و به موهاش چنگی زدم.کوهیار تو گلویی خندید و دست هام رو پشتم روی کمرم قفل کرد و از گردنم گرفت و سرم رو عقب آورد و لباش رو از بالا روی لبام چفت کرد.
نه انگار این دو نفر قصد دیوونه کردنم رو داشتن!
![](https://img.wattpad.com/cover/265213359-288-k442381.jpg)