اپیزود3:
«ملاقت چشمهاش»
..
"وقتی که برای اولین بار چشمهاش رو دیدم، مثل بقیه آدمای کلیشهای مجذوبش نشدم یا با خود نگفتم 'پناه بر خدا چه چشمهای زیبایی!'
بیحس مثل لحظه کشتار دسته جمعی انساننماها با انگشتهای کشیدهام، خیلی بیاحساس از کنارش گذشتم و اون را به نادید گرفتم.
بار دوم هم همینطور...
بار سوم!
بار چهارم!
بار پنجم!
بارها پشت به پشت هم گذشته میشدند؛ اما امان از بار بیست و چهارم، امان...!
چشمهاش خونهام رو ویرون و من رو آواره خودش کرد.
از همکن لحظه به میو اوکیو ترقی مقام پیدا کرد." -کیم-
..- در ساعت 5:09 دقیقه بعد از ظهر در کنار محوطه خارجی باند مصنوعی فرودگاه اینچئون، مقتولی با نام مایکل ویلیامز پیدا شد.
- این مقتول به طرز دردناکی جان خود را از دست داده و طبق گفتههای پزشک قانونی، فرد مقتول تقریباً پنجاه دقیقه قبل از پیدا شدن به قتل رسیده... .نیشخند محوی بر روی لبهای کوچک و بیرنگش، نقش بست و همزمان با گرفتن نگاهش از مانیتور تقریباً بزرگ فروشگاه، کلاه آفتابیش رو پایین کشید و با برداشتن یک بسته شکلات بیردی حواس خودش رو از اطراف پرت کرد و با قدم برداشتن به سمت صندوق از فضای بین قفسههای بلند فاصله گرفت.
ذهن آشفتهاش برخلافه آشفته بودنش پر از سکوت و بیحرفیهای سوزناک پر شده بود و همین آشفتگی مسکوت آزارش میداد و ذهنش رو ناآروم و بیقرار کرده بود.با برخورد شونه زخمی و دردناک سمت راستش به شانه شخصی دیگر، ابروهای کم پشتش رو توی هم کشید و نگاهش رو به شخص ناشناس داد؛ اما تنها بخش قابل دید اجزای تشکیل دهنده چهره فرد روبهرویش، یک جفت چشم دودی رنگ بود که با کمی دقت بیشتر متوجه مصنوعی بودن رنگ چشمهای شخص میشدی. پوزخندی روی لبهای جونگکوک شکل گرفت و همزمان با تمسخر به حرف اومد.
- من کور بودم تو که کور نبودی!
شخص ناشناس مقابلش با همون چشمهای تصنعی و بیحس به چشمهای ناآروم جونگکوک خیره شد و با صدای دورگه و بم به جواب اومد.
- منم کور بودم.
و بیتوجه به نگاههای اخمآلود پسرک زخمی، از کنار جونگکوک رد شد و برای بار آخر به چشمهای پسر نگاه کرد و با زدن ضربه دوباره به شونه جونگکوک و بسته شدن چشمهاش از درد، نگاهش رو ازش گرفت فاصلهاش رو بیشتر کرد.
جونگکوک که از گستاخی مرد فاصله گرفته عصبانی بود، میخواست که برگرده و دعوای مفصل راه بیاندازد؛ اما با حس کردن حرکت نرم و داغ مایع غلیظ از سر شونهاش، اخمش شدیدتر شد و بیخیال بحث و جدل شد و بیتوجه به خون گرمی که راه خودش رو به سمت پایین تنه پسرک پیدا کرد بود، به سمت صندوق رفت تا که بسته شکلات توی دستش رو حساب بکنه و به خونه درب و داغونش برگرده.
YOU ARE READING
Positive reverse | مثبت معکوس
Mystery / Thrillerfiction name: Positive reverse The Writer: TeTe Kim Genre: Angst, Criminal, Mystery, Smut, a little Thriller Kapell: Vkook- Kookv(Vers)، Sope Time up: Fridays from 21:00 to 22:00 •▪︎•▪︎•▪︎• Summary: The past is a reflection of the future. A future...